مکي و 36 آيه است.
بسم الله الرحمن الرحيم
{وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ (1) الَّذِينَ إِذَا اكْتَالُوا عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ (2) وَإِذَا كَالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ (3) أَلَا يَظُنُّ أُولَئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ (4) لِيَوْمٍ عَظِيمٍ (5) يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ (6)}.
وَيْلٌ لِّلْمُطَفِّفِينَ واي بر کم فروشان :
الَّذِينَ إِذَا اكْتَالُواْ عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ آنان که چون از، مردم کيل مي ستانند آن را پر مي کنند ،
وَإِذَا كَالُوهُمْ أَو وَّزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَو چون براي مردم مي پيمايند يا مي کشند از آن مي کاهند.
أَلَا يَظُنُّ أُولَئِكَ أَنَّهُم مَّبْعُوثُونَ آيا اينان نمي دانند که زنده مي شوند
لِيَوْمٍ عَظِيمٍ در آن روز بزرگ ?
يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ روزي که مردم به پيشگاه پروردگار جهانيان مي ايستند.
#
{1 ـ 6} {ويلٌ}: كلمة عذابٍ وعقابٍ ، {للمطفِّفين}: وفسر الله المطفِّفين بأنهم {الذين إذا اكتالوا على الناس}؛ أي: أخذوا منهم وفاءً لهم عمَّا قِبَلَهم ، يستوفونه كاملاً من غير نقصٍ، {وإذا كالوهم أو وَزَنوهم}؛ أي: إذا أعطوا الناس حقَّهم الذي لهم عليهم بكيل أو وزن، {يُخْسِرونَ}؛ أي: ينقصِونَهم ذلك إمَّا بمكيال وميزان ناقصين، أو بعدم ملء المِكْيال والميزان، أو بغير ذلك؛ فهذا سرقةٌ لأموال الناس وعدمُ إنصاف لهم منهم. وإذا كان هذا وعيداً على الذين يَبْخَسونَ الناس بالمكيال والميزان؛ فالذي يأخذ أموالهم قهراً وسرقةً أولى بهذا الوعيد من المطفِّفين.
ودلَّت الآية الكريمة على أنَّ الإنسان كما يأخذ من الناس الذي له يجب [عليه] أن يعطِيَهم كلَّ ما لهم من الأموال والمعاملات، بل يدخُلُ في عموم هذا الحجج والمقالات؛ فإنَّه كما أنَّ المتناظرين قد جرت العادة أنَّ كل واحدٍ منهما يحرص على ماله من الحجج؛ فيجب عليه أيضاً أن يبيِّن ما لخصمه من الحجَّة التي لا يعلمها، وأن ينظر في أدلَّة خصمه كما ينظر في أدلَّته هو، وفي هذا الموضع يُعْرَفُ إنصاف الإنسان من تعصُّبه واعتسافه وتواضُعُه من كِبْره وعقلُهُ من سَفَهِهِ، نسأل الله التوفيق لكلِّ خير.
ثم توعَّد تعالى المطفِّفين، وتعجَّب من حالهم وإقامتهم على ما هم عليه، فقال: {ألا يظنُّ أولئك أنَّهم مبعوثونَ ليومٍ عظيمٍ. يومَ يقومُ الناسُ لربِّ العالمينَ}: فالذي جرَّأهم على التَّطفيف عدمُ إيمانهم باليوم الآخر؛ وإلاَّ؛ فلو آمنوا به وعرفوا أنهم سيقومون بين يدي الله فيحاسبهم على القليل والكثير؛ لأقلعوا عن ذلك وتابوا منه.
(1 - 6) (
﴿وَيۡلٞ لِّلۡمُطَفِّفِينَ﴾)
«ویل» کلمۀ عذاب و عقاب است. و
«مطففین» را خداوند این گونه تفسیر کرده است: (
﴿ٱلَّذِينَ إِذَا ٱكۡتَالُواْ عَلَى ٱلنَّاسِ يَسۡتَوۡفُونَ﴾) کسانی که وقتی برای خود پیمانه میزنند، به تمام و کمال و بدون کم و کاست از مردم دریافت میدارند. (
﴿وَإِذَا كَالُوهُمۡ أَو وَّزَنُوهُمۡ يُخۡسِرُونَ﴾) و هنگامی که میخواهند حق مردم را که بر آنهاست وزن کنند و بدهند، از آن میکاهند و به اندازۀ لازم نمیدهند. از آن کم میکنند، یا به وسیلۀ پیمانه و ترازویی که کم نشان میدهند حق آنها را پایمال میکنند، و یا اینکه پیمانه و ترازو را پر نمیکنند و یا از راههای دیگری از حق مردم میکاهند. پس کسی که به زور و یا از راه دزدی اموال مردم را از دستشان میگیرد، به طریق اولی سزاوار چنین عذابی است. آیه دلالت میکند که انسان همچنان که حق خود را از مردم میگیرد، باید حق مردم را نیز در معاملات به آنها بدهد. بلکه حجت و سخن هم در این داخل است، پس همانطور که عادت بر این است که دو فردِ مناظرهگر هریک میکوشد تا دلایل خود را ارائه بدهد، بر او لازم است که دلیل طرف خودش را که خود آن را نمیداند بیان کند. و همانطور که به دلایل خود مینگرد، دلایل طرف را هم نگاه کند. و در اینجا، انصاف، از تعصب؛ و فروتنی، از تکبر؛ و خردمندی، از بیخردی مشخص میگردد. از خداوند میخواهیم که ما را بر انجام هر کار خیری توفیق دهد. سپس خداوند کاهندگان را تهدید کرد،
و از حالتشان و از آنچه که بر آن بودند اظهار شگفتی نمود و فرمود: (
﴿أَلَا يَظُنُّ أُوْلَٰٓئِكَ أَنَّهُم مَّبۡعُوثُون لِيَوۡمٍ عَظِيمٖ يَوۡمَ يَقُومُ ٱلنَّاسُ لِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ﴾)
«پس آنچه به آنها جرأت داد که از حقوق مردم بکاهند، ایمان نداشتن آنها به روز قیامت است؛ و اگر به قیامت ایمان داشتند و میدانستند روزی در پیشگاه خدا میایستند و آنها را در مورد همه چیز بازخواست میکند، از این کارها دست میکشیدند و از آن توبه میکردند.»
{كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الْفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ (7) وَمَا أَدْرَاكَ مَا سِجِّينٌ (8) كِتَابٌ مَرْقُومٌ (9) وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ (10) الَّذِينَ يُكَذِّبُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ (11) وَمَا يُكَذِّبُ بِهِ إِلَّا كُلُّ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ (12) إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ (13) كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ (14) كَلَّا إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ (15) ثُمَّ إِنَّهُمْ لَصَالُو الْجَحِيمِ (16) ثُمَّ يُقَالُ هَذَا الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ (17)}.
كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ آگاه باشيد که اعمال بدکاران مکتوب در سجين است.
وَمَا أَدْرَاكَ مَا سِجِّينٌ تو چه مي داني که ،
سجين چيست ?
كِتَابٌ مَّرْقُومٌ کتابي است نوشته
وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ در آن روز واي بر تکذيب کنندگان :
الَّذِينَ يُكَذِّبُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ آنان که روز جزا را دروغ انگاشتند.
وَمَا يُكَذِّبُ بِهِ إِلَّا كُلُّ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ و آن روز را جز متجاوزي گناهکار دروغ نينگارد
إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ چون آيات ما بر او خوانده شد ،
گفت : افسانه هاي پيشينيان است.
كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم مَّا كَانُوا يَكْسِبُونَ حقا ، که کارهايي که کرده بودند بر دلهاشان مسلطشده است.
كَلَّا إِنَّهُمْ عَن رَّبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَّمَحْجُوبُونَ حقا ، که در آن روز از پروردگارشان محجوب باشند.
ثُمَّ إِنَّهُمْ لَصَالُو الْجَحِيمِ پس ايشان به جهنم در آيند.
ثُمَّ يُقَالُ هَذَا الَّذِي كُنتُم بِهِ تُكَذِّبُونَ و آنها را گويند : اين است آنچه دروغش مي شمرديد.
#
{7 ـ 9} يقول تعالى: {كلاَّ إنَّ كتاب الفجَّارِ}: وهذا شاملٌ لكلِّ فاجرٍ من أنواع الكفرة والمنافقين والفاسقين، {لفي سِجِّينٍ}. ثم فسَّر ذلك بقوله: {وما أدراكَ ما سِجِّينٌ. كتابٌ مرقومٌ}؛ أي: كتاب مذكور فيه أعمالهم الخبيثة. والسِّجِّينُ: المحلُّ الضيِّق الضَّنك، وسِجِّين ضدّ علِّيين، الذي هو محلُّ كتاب الأبرار كما سيأتي. وقد قيل: إنَّ سجِّين هو أسفل الأرض السابعة مأوى الفجَّار ومستقرُّهم في معادهم.
(7 - 9) خداوند متعال میفرماید: (
﴿كَلَّآ إِنَّ كِتَٰبَ ٱلۡفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٖ﴾) به درستی که نامۀ اعمال بدکاران در سجین است. و این همۀ بدکاران را از نوع کافران و منافقان و فاسقان شامل میشود. و
«سجّین» را چنین تفسیر کرد: (
﴿وَمَآ أَدۡرَىٰكَ مَا سِجِّينٞ كِتَٰبٞ مَّرۡقُومٞ﴾) کتابی است که اعمال پلید و زشت آنها در آن نوشته شده است.
«سجّین» جای تنگ و دشواری است.
«سجّین» ضد
«علّیّین» است.
«علیین» محلی است که نامۀ اعمال نیکوکاران در آن قرار دارد، همچنان که بیان خواهد شد. و گفته شده
«سجین» زیرزمین هفتم قرارگاه بدکاران است.
#
{10 ـ 13} {ويلٌ يومئذٍ للمكذِّبين}. ثم بيَّنهم بقوله: {الذين يكذِّبون بيوم الدِّين}؛ أي: يوم الجزاء، يوم يدين الله الناس فيه بأعمالهم. {وما يكذِّبُ به إلاَّ كلُّ معتدٍ}: على محارم الله متعدٍّ من الحلال إلى الحرام. {أثيمٍ}؛ أي: كثير الإثم؛ فهذا يحمله عدوانه على التكذيب، ويوجب له كبره ردَّ الحقِّ ، ولهذا {إذا تُتْلى عليه} آيات الله الدالَّة على الحقِّ وعلى صدق ما جاءت به الرسل؛ كذَّبها وعاندها وقال: هذه {أساطيرُ الأوَّلين}؛ أي: من ترَّهات المتقدِّمين وأخبار الأمم الغابرين، ليس من عند الله؛ تكبُّراً وعناداً.
(10 - 13) (
﴿وَيۡلٞ يَوۡمَئِذٖ لِّلۡمُكَذِّبِينَ﴾) وای به حال تکذیبکنندگان
((ٱلَّذِينَ يُكَذِّبُونَ بِيَوۡمِ ٱلدِّينِ﴾) آنهایی که روز جزا را تکذیب میکنند. سپس خداوند در آن روز مردم را در برابر اعمالشان پاداش و جزا میدهد. (
﴿وَمَا يُكَذِّبُ بِهِۦٓ إِلَّا كُلُّ مُعۡتَدٍ أَثِيمٍ﴾) و جز کسی که بر محارم الهی تجاوز کرده و پا را از حلال فراتر گذاشته و بسیار گناهکار است، آن را تکذیب نمیکند. چنین کسی دشمنیاش او را وادار میکند تا تکذیب نماید، و تکبرش برای او ایجاب مینماید تا حق را نپذیرد.
بنابراین فرمود: (
﴿إِذَا تُتۡلَىٰ عَلَيۡهِ ءَايَٰتُنَا﴾) وقتی آیات ما -که بر حق و بر راست بودن آنچه پیامبران آوردهاند دلالت میکند- بر او خوانده شود، آن را تکذیب میکند و به مخالفت با آن برمیخیزد، (
﴿قَالَ أَسَٰطِيرُ ٱلۡأَوَّلِينَ﴾) و میگوید: این افسانههای پیشینیان و حکایتهای امتهای گذشته است، و از جانب خدا نیست. تکذیبکنندگان این را از روی عناد و تکبر میگویند.
#
{14 ـ 17} وأمَّا مَن أنصف وكان مقصودُه الحقَّ المبين؛ فإنَّه لا يكذِّب بيوم الدين؛ لأنَّ الله قد أقام عليه من الأدلَّة القاطعة والبراهين [الساطعة] ما يجعله حقَّ اليقين ، وصار لبصائرهم بمنزلة الشمس للأبصار؛ بخلاف مَنْ ران على قلبه كسبُه وغطَّتْه معاصيه؛ فإنَّه محجوبٌ عن الحقِّ، ولهذا جوزي على ذلك بأن حُجِبَ عن الله كما حُجِبَ قلبُه [في الدنيا] عن آيات الله. {ثم إنَّهم}: مع هذه العقوبة البليغة، {لصالو الجحيم. ثم يقالُ}: لهم توبيخاً وتقريعاً: {هذا الذي كنتُم به تكذِّبونَ}: فذكر لهم ثلاثة أنواع من العذاب: عذاب الجحيم، وعذاب التوبيخ واللوم، وعذاب الحجاب عن ربِّ العالمين، المتضمِّن لسخطه وغضبه عليهم، وهو أعظم عليهم من عذاب النار.
ودلَّ مفهومُ الآية على أنَّ المؤمنين يرون ربَّهم يوم القيامة، وفي الجنة، ويتلذَّذون بالنَّظر إليه أعظم من سائر اللَّذَّات ويبتهجون بخطابه ويفرحون بقربه؛ كما ذكر الله ذلك في عدَّة آيات من القرآن، وتواتر فيه النقل عن رسول الله.
وفي هذه الآيات التَّحذير من الذُّنوب؛ فإنَّها ترين على القلب وتغطِّيه شيئاً فشيئاً، حتى ينطمسَ نورُه وتموتَ بصيرتُه، فتنقلب عليه الحقائق، فيرى الباطل حقًّا والحقَّ باطلاً. وهذا من أعظم عقوبات الذُّنوب.
(14 - 17) اما کسی که انصاف داشته باشد و هدف و مقصود او تبعیت از حق روشن باشد، روز جزا را تکذیب نمیکند؛ چون خداوند چنان دلایل قطعی و روشنی برای اثبات روز قیامت ارائه داده است که آن را تبدیل به حق و یقین کرده است، و آنها همانطور که با چشم خود خورشید را میبینند، با چشم خود حقانیت آمدن روز جزا را میبینند. اما کسی که کردارش بر دلش زنگار بسته است و گناهانش او را پوشاندهاند، از حق بازداشته میشود و حق را نمیبیند. پس همانطور که دلِ چنین کسی از دیدن آیات الهی در حجاب است، در روز قیامت نیز از لقای پروردگارشان در حجاب خواهند بود. و این سزای تکذیب است. (
﴿ثُمَّ إِنَّهُمۡ﴾) سپس آنان همراه با این عقوبت شدید (
﴿لَصَالُواْ ٱلۡجَحِيمِ﴾) به جهنم درخواهند آمد.
سپس با توبیخ و سرزنش به آنها گفته میشود: (
﴿هَٰذَا ٱلَّذِي كُنتُم بِهِۦ تُكَذِّبُونَ﴾) این همان دوزخی است که آن را تکذیب میکردید.
پس سه نوع عذاب را برای آنها بیان کرد که عبارتند از: عذاب دوزخ، عذاب سرزنش و توبیخ، و عذاب در حجاب ماندن از لقای پروردگار جهانیان. محجوب بودن آنها از دیدار پروردگار، به خاطر آن است که خداوند بر آنها خشمگین میباشد، و این برایشان از عذاب دوزخ بزرگتر است. مفهوم آیه دلالت میکند که مؤمنان پروردگارشان را در روز قیامت و در بهشت میبینند، و از نگاه کردن به خدا لذت میبرند، و این برایشان از همۀ شادیها لذتبخشتر است؛ و آنها از سخن گفتن خداوند با آنها شاد میگردند، و از نزدیک بودن به او خوشحال و مسرور میشوند. همانطور که خداوند در چندین آیه از قرآن این را بیان کرده، و به تواتر نیز از پیامبر صلی الله علیه وسلم نقل شده است. در این آیات، آدمی از ارتکاب گناهان برحذر داشته شده؛ چون گناهان به تدریج دل را زنگار زده میکنند تا اینکه نور دل از بین میرود و حقائق را وارونه میبیند، آنگاه باطل را حق، و حق را باطل میبیند، و این از بزرگترین سزاهای گناهان است.
{كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الْأَبْرَارِ لَفِي عِلِّيِّينَ (18) وَمَا أَدْرَاكَ مَا عِلِّيُّونَ (19) كِتَابٌ مَرْقُومٌ (20) يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ (21) إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ (22) عَلَى الْأَرَائِكِ يَنْظُرُونَ (23) تَعْرِفُ فِي وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعِيمِ (24) يُسْقَوْنَ مِنْ رَحِيقٍ مَخْتُومٍ (25) خِتَامُهُ مِسْكٌ وَفِي ذَلِكَ فَلْيَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ (26) وَمِزَاجُهُ مِنْ تَسْنِيمٍ (27) [عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ] (28)}.
كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الْأَبْرَارِ لَفِي عِلِّيِّينَ حقا ، که اعمال ، نيکان در عليين مکتوب است.
وَمَا أَدْرَاكَ مَا عِلِّيُّونَ و تو چه مي داني که عليين چيست ?
كِتَابٌ مَّرْقُومٌ کتابي است نوشته ،
يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ که مقربان خدا در آن مي نگرند.
إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ هر آينه نيکان در نعمتند ،
عَلَى الْأَرَائِكِ يَنظُرُونَ بر تختها نشسته و نظاره مي کنند.
تَعْرِفُ فِي وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعِيمِ بر چهره هاشان طراوت نعمت را بشناسي.
يُسْقَوْنَ مِن رَّحِيقٍ مَّخْتُومٍ از شرابي خالص که بر سر آن مهر نهاده اند سيراب مي شوند.
خِتَامُهُ مِسْكٌ وَفِي ذَلِكَ فَلْيَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ مهر آن از مشک است و پيشدستي کنندگان در آن بر يکديگر پيشدستي مي کنند.
وَمِزَاجُهُ مِن تَسْنِيمٍ آميزه آن تسنيم است :
عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ چشمه اي است که مقربان خدا از آن مي آشامند،
#
{18 ـ 21} لما ذكر أنَّ كتاب الفجَّار في أسفل الأمكنة وأضيقها؛ ذكر أنَّ كتاب الأبرار في أعلاها وأوسعها وأفسحها، وأنَّ كتابهم المرقوم {يشهدُهُ المقرَّبون}: من الملائكة الكرام وأرواح الأنبياء والصِّدِّيقين والشهداء ، وينوِّه الله بذكرهم في الملأ الأعلى. وعليُّون: اسم لأعلى الجنة.
(18 - 21) وقتی بیان کرد که نامۀ اعمال بدکاران در پائینترین و تنگترین جا قرار دارد، بیان داشت که نامۀ اعمال نیکان در بالاترین و گشادهترین جا قرار دارد و کتابشان، (
﴿كِتَٰبٞ مَّرۡقُومٞ يَشۡهَدُهُ ٱلۡمُقَرَّبُونَ﴾) کتاب نوشتهشدهای است که فرشتگان و ارواح پیامبران و صدیقان و شهیدان در آن حاضر میگردند، و خداوند در ملکوت اعلی از آنان نام میبرد. و
«علّیّون» نام بالاترین جای بهشت است.
#
{22 ـ 28} فلمَّا ذَكَرَ كتابَهم؛ ذَكَرَ أنَّهم في نعيم، وهو اسمٌ جامعٌ لنعيم القلب والرُّوح والبدن. {على الأرائِكِ}؛ أي: على السرر المزيَّنة بالفرش الحسان، {ينظُرونَ}: إلى ما أعدَّ الله لهم من النعيم، وينظرون إلى وجه ربِّهم الكريم، {تعرِفُ}: أيُّها الناظر ، {في وجوههم نَضْرَةَ النَّعيم}؛ أي: بهاءه ونضارته ورونقه؛ فإنَّ توالي اللَّذَّات والمسرَّات والأفراح يكسب الوجه نوراً وحسناً وبهجةً، {يُسْقَوْنَ من رحيقٍ}: وهو من أطيب ما يكون من الأشربة وألذها، {مختوم} ذلك الشرابُ {ختامُه مسكٌ}: يُحتمل أن المراد مختومٌ عن أن يداخِلَه شيءٌ يُنْقِصُ لذَّته أو يفسِدُ طعمه، وذلك الختام الذي ختم به مسكٌ، ويحتمل أنَّ المراد أنَّه الذي يكون في آخر الإناء الذي يشربون منه الرحيق حثالة، وهي المسك الأذفر؛ فهذا الكدر منه الذي جرت العادة في الدُّنيا أنه يراق يكون في الجنَّة بهذه المثابة. {وفي ذلك}: النعيم المقيم الذي لا يعلم حسنه ومقداره إلاَّ الله، {فَلْيَتَنافَسِ المتنافسونَ}؛ أي: فليتسابقوا في المبادرة إليه والأعمال الموصلة إليه؛ فهذا أولى ما بُذِلَتْ فيه نفائس الأنفاس، وأحرى ما تزاحمت للوصول إليه فحول الرجال. ومزاجُ هذا الشراب {مِنْ تَسْنيم}: وهي عين {يشربُ بها المقرَّبون}: صرفاً، وهي أعلى أشربة الجنة على الإطلاق؛ فلذلك كانت خالصةً للمقرَّبين، الذين هم أعلى الخلق منزلة، وممزوجة لأصحاب اليمين؛ أي: مخلوطة بالرحيق وغيره من الأشربة اللذيذة.
(22 - 28) پس وقتی نامۀ اعمالشان را بیان کرد، فرمود که آنها در نعمتاند؛ یعنی از همۀ نعمتهای قلبی و روحی و جسمی بر خوردارند. (
﴿عَلَى ٱلۡأَرَآئِكِ يَنظُرُونَ﴾) بر تختهایی نشستهاند که با فرشها و پردههای زیبا آراسته شدهاند، و به نعمتهایی که خداوند برایشان فراهم کرده است نیز به سیمای پروردگار نگاه میکنند. (
﴿تَعۡرِفُ﴾) شما که به آنان نگاه میکنی، میبینی (
﴿فِي وُجُوهِهِمۡ نَضۡرَةَ ٱلنَّعِيمِ﴾) شادابی و آثار نعمتها را در رخسارشان؛ یعنی به خاطر بهرهمندی از نعمتهای خدا، چهرههایشان تر و تازه و خرم و خوش است؛ چون برخورداریِ مستمر از شادیها، چهره را نورانی میکند و آن را زیبا میگرداند.
((يُسۡقَوۡنَ مِن رَّحِيقٖ مَّخۡتُومٍ﴾) آنان از شراب نابِ مُهر شده نوشانده میشوند؛ یعنی از بهترین و لذیذترین شراب زلال و خالص به آنان داده میشود. (
﴿خِتَٰمُهُۥ مِسۡكٞ﴾) احتمال دارد که منظور این باشد که آنچه شراب را فاسد میکند و یا از لذت آن میکاهد، راهی به این شراب ندارد؛ و چیزی که مانع این اتفاق خواهد شد، آن مُهر و درپوش مشکباری است که بر روی آن شراب نهاده شده است. و احتمال دارد که منظور این باشد که مقدار شرابی که در آخر ظرف باقی میماند، مشکی و خوشبو است. پس اینکه در دنیا معمولاً تهماندۀ شراب را میریزند، در جنت چنین نخواهد بود. (
﴿وَفِي ذَٰلِكَ فَلۡيَتَنَافَسِ ٱلۡمُتَنَٰفِسُونَ﴾) و برای به دست آوردن این نعمت پایدار که زیبایی و مقدار آن را کسی جز خدا نمیداند، باید با انجام دادن کارهایی که آدمی را به این نعمت میرساند از همدیگر پیشی بگیرند، و این بهترین چیز است، و باید گرانبهاترین چیزها را برای به دست آوردن آن صرف نمود. (
﴿وَمِزَاجُهُۥ مِن تَسۡنِيمٍ﴾) این شراب آمیزهاش از تسنیم است (
﴿عَيۡنٗا يَشۡرَبُ بِهَا ٱلۡمُقَرَّبُونَ﴾) تسنیم چشمهای است که تنها مقربان از آن مینوشند، و به طور مطلق بالاترین نوشیدنی بهشت است. بنابراین ویژۀ مقربان است؛ آنهایی که مقامشان از همۀ مردم بالاتر است. و
«تسنیم» با شراب ناب و دیگر نوشیدنیهای لذیذ برای
«اصحاب الیمین» یعنی یاران راست آمیخته شده است.
{إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا كَانُوا مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ (29) وَإِذَا مَرُّوا بِهِمْ يَتَغَامَزُونَ (30) وَإِذَا انْقَلَبُوا إِلَى أَهْلِهِمُ انْقَلَبُوا فَكِهِينَ (31) وَإِذَا رَأَوْهُمْ قَالُوا إِنَّ هَؤُلَاءِ لَضَالُّونَ (32) وَمَا أُرْسِلُوا عَلَيْهِمْ حَافِظِينَ (33) فَالْيَوْمَ الَّذِينَ آمَنُوا مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ (34) عَلَى الْأَرَائِكِ يَنْظُرُونَ (35) هَلْ ثُوِّبَ الْكُفَّارُ مَا كَانُوا يَفْعَلُونَ (36)}.
إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا كَانُواْ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ گناهکاران به مؤمنان مي خنديدند.
وَإِذَا مَرُّواْ بِهِمْ يَتَغَامَزُونَ و چون بر آنها مي گذشتند ، به چشم و ابرو اشاره مي کردند.
وَإِذَا انقَلَبُواْ إِلَى أَهْلِهِمُ انقَلَبُواْ فَكِهِينَ و چون نزد کسانشان باز مي گشتند ، شادمانه باز مي گشتند.
وَإِذَا رَأَوْهُمْ قَالُوا إِنَّ هَؤُلَاء لَضَالُّونَ و چون آنان را مي ديدند ، مي گفتند که اينان گمراهند.
وَمَا أُرْسِلُوا عَلَيْهِمْ حَافِظِينَ و حال آنکه آنان را به مواظبت اعمال مؤمنان نفرستاده بودند.
فَالْيَوْمَ الَّذِينَ آمَنُواْ مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ و امروز مؤمنان به کافران مي خندند.
عَلَى الْأَرَائِكِ يَنظُرُونَ بر تختها تکيه زده اند و مي نگرند.
هَلْ ثُوِّبَ الْكُفَّارُ مَا كَانُوا يَفْعَلُونَ آيا کافران برابر اعمالشان ، پاداش يافته اند ?
#
{29 ـ 33} لما ذكر تعالى جزاء المجرمينَ وجزاء المحسنين، وذكر ما بينهما من التفاوت العظيم؛ أخبر أنَّ المجرمين كانوا في الدُّنيا يسخرون بالمؤمنين ويستهزِئون بهم و {يضحكون}: منهم، فَـ {يتغامَزون}: بهم عند مرورهم عليهم احتقاراً لهم وازدراءً، ومع هذا تراهم مطمئنِّين لا يخطُر الخوف على بالهم، {وإذا انقلبوا إلى أهِلِهم}: صباحاً أو مساءً، {انقلبوا فَكِهين}؛ أي: مسرورين مغتبطين، وهذا أشدُّ ما يكون من الاغترار؛ أنَّهم جمعوا بين غاية الإساءة مع الأمن في الدُّنيا، حتى كأنَّهم قد جاءهم كتابٌ وعهدٌ من الله أنَّهم من أهل السعادة، وقد حكموا لأنفسهم أنَّهم أهلُ الهدى، وأنَّ المؤمنين ضالُّون؛ افتراءً على الله، وتجرؤوا على القول عليه بلا علم. قال تعالى: {وما أُرْسِلوا عليهم حافظين}؛ أي: وما أرسلوا وكلاء على المؤمنين، ملزمين بحفظ أعمالهم، حتى يحرصوا على رميهم بالضَّلال، وما هذا منهم إلاَّ تعنُّتٌ وعنادٌ وتلاعبٌ ليس له مستندٌ ولا برهانٌ.
(29 - 33) وقتی خداوند متعال سزای گناهکاران و پاداش نیکوکاران را بیان کرد، و تفاوت بزرگ میان آنها را ذکر نمود، خبر داد که گناهکاران در دنیا مؤمنان را به تمسخر و استهزا میگرفتند و به آنان میخندیدند و هنگامی که مؤمنان از کنار ایشان میگذشتند با اشارات سر و دست آنان را مورد تمسخر و تحقیر قرار میدادند، و با وجود این مطمئن بودند و هیچ احساس ترسی نمیکردند. (
﴿وَإِذَا ٱنقَلَبُوٓاْ إِلَىٰٓ أَهۡلِهِمُ ٱنقَلَبُواْ فَكِهِينَ﴾) و به هنگام صبح و شام وقتی به نزد خانوادهشان برمیگشتند، شاد و مسرور بازمیگشتند و این نهایت غرور و سرکشی است؛ زیرا آنها با اینکه بدترین کار را کرده بودند، باز هم احساس آرامش مینمودند، گویا که از جانب خداوند عهد و پیمانی آمده است که آنها اهل سعادت و خوشبختی هستند. آنها برای خود حکم کردند که اهل هدایت میباشند و مؤمنان گمراهاند و این دروغی بود که بر خداوند میبستند و به خود جرأت دادند و بدون آگاهی بر خداوند دروغ بستند.
خداوند متعال میفرماید: (
﴿وَمَآ أُرۡسِلُواْ عَلَيۡهِمۡ حَٰفِظِينَ﴾) بزهکاران و مجرمان ملزم به ثبت اعمال مؤمنان نیستند تا برای متهم کردن آنها به گمراهی بکوشند، و این کارشان از لجاجت و عناد سرچشمه میگیرد و دلیل و حجتی ندارند.
#
{34 ـ 36} ولهذا كان جزاؤهم في الآخرة من جنس عملهم؛ قال تعالى: {فاليوم}؛ أي: يوم القيامة، {الذين آمنوا من الكفَّارِ يضحكون}: حين يرونَهم في غَمَراتِ العذاب يتقلَّبون وقد ذهب عنهم ما كانوا يفترون، والمؤمنون في غاية الراحة والطمأنينة {على الأرائكِ}: وهي السرر المزيَّنة، {ينظُرون}: إلى ما أعدَّ الله لهم من النعيم، وينظرون إلى وجه ربِّهم الكريم. {هل ثُوِّبَ الكفارُ ما كانوا يفعلون}؛ أي: هل جوزوا من جنس عملهم؟ فكما ضحكوا في الدنيا من المؤمنين ورمَوْهم بالضلال؛ ضحك المؤمنون منهم في الآخرة، حين رأوهم في العذاب والنَّكال الذي هو عقوبةُ الغيِّ والضَّلال. نعم؛ ثُوِّبوا ما كانوا يفعلون عدلاً من الله وحكمةً. والله عليمٌ حكيمٌ.
(34 - 36) بنابراین سزایشان در آخرت از نوع عملشان است. (
﴿فَٱلۡيَوۡمَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنَ ٱلۡكُفَّارِ يَضۡحَكُونَ﴾) در روز قیامت، مؤمنان وقتی گناهکاران را میبینند که در میان عذاب میغلتند و به آمال و آرزوهای دروغینشان نرسیدهاند، به آنها میخندند؛ در حالی که خود در نهایت آرامش و راحتی قرار دارند. (
﴿عَلَى ٱلۡأَرَآئِكِ يَنظُرُونَ﴾) مؤمنان در نهایت آرامش و راحتی بر تختهای مجلّل تکیه میزنند، و در میان نعمتهایی به سر میبرند که خداوند برایشان آماده کرده است، و به چهرۀ پروردگار مینگرند. (
﴿هَلۡ ثُوِّبَ ٱلۡكُفَّارُ مَا كَانُواْ يَفۡعَلُونَ﴾) آیا به کفار سزایی همانند کارهایی که در دنیا میکردهاند به آنان داده شده است؟ پس همانگونه که در دنیا به مؤمنان میخندیدند و آنها را به گمراه بودن متهم میکردند، مؤمنان نیز در روز قیامت که به کیفر گمراهی و سرکشی، آنها را در عذاب و شکنجه میبینند به آنها میخندند. آری! پاداش کارهایی که میکردند به آنان داده شده است، و این عدالت الهی و حکمت اوست و خداوند دانای حکیم است.
* * *