مدني و 22 آيه است.
{قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجَادِلُكَ فِي زَوْجِهَا وَتَشْتَكِي إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ يَسْمَعُ تَحَاوُرَكُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ (1) الَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنْكُمْ مِنْ نِسَائِهِمْ مَا هُنَّ أُمَّهَاتِهِمْ إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِي وَلَدْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَيَقُولُونَ مُنْكَرًا مِنَ الْقَوْلِ وَزُورًا وَإِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ (2) وَالَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنْ نِسَائِهِمْ ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا ذَلِكُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ (3) فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا فَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّينَ مِسْكِينًا ذَلِكَ لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ (4)}.
قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجَادِلُكَ فِي زَوْجِهَا وَتَشْتَكِي إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ يَسْمَعُ تَحَاوُرَكُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ خدا سخن زني را که در باره شوهرش با تو، به مجادله آمده است و به خدا شکوه مي کند ، شنيد و خدا گفت و گوي شما را مي شنود ، زيرا شنوا و بيناست.
الَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنكُم مِّن نِّسَائِهِم مَّا هُنَّ أُمَّهَاتِهِمْ إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِي وَلَدْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَيَقُولُونَ مُنكَرًا مِّنَ الْقَوْلِ وَزُورًا وَإِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ از ميان شما کساني که زنانشان را ظهار مي کنند بدانند که زنانشان ، مادرانشان نشوند ، مادرانشان فقطزناني هستند که آنها را زاييده اند ، و سخني ناپسند و دروغ است که مي گويند و خدا از گناهان در گذرنده است و آمرزنده است.
وَالَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِن نِّسَائِهِمْ ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِّن قَبْلِ أَن يَتَمَاسَّا ذَلِكُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ آنهايي که زنانشان را ظهار مي کنند ، آنگاه از آنچه گفته اند پشيمان مي شوند ، پيش از آنکه با يکديگر تماس يابند ، بايد بنده اي آزاد کنند اين پندي است که به شما مي دهند و خدا به کارهايي که مي کنيد آگاه است.
فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ مِن قَبْلِ أَن يَتَمَاسَّا فَمَن لَّمْ يَسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّينَ مِسْكِينًا ذَلِكَ لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ اما کساني که بنده اي نيابند ، پيش از آنکه با يکديگر تماس يابند ، بايد، دو ماه پي در پي روزه بدارند و آن که نتواند ، شصت مسکين را طعام دهد و اين بدان سبب است که به خدا و پيامبرش ايمان بياوريد اينها حدود خداست و براي کافران عذابي است دردآور.
#
{1} نزلت هذه الآيات الكريماتُ في رجل من الأنصار اشتكتْه زوجته إلى الله وجادلته إلى رسول الله - صلى الله عليه وسلم - لمَّا حرَّمها على نفسه بعد الصُّحبة الطويلة والأولاد، وكان هو رجلاً شيخاً كبيراً، فشكتْ حالَها وحالَه إلى الله وإلى رسول الله - صلى الله عليه وسلم -، وكرَّرت ذلك، وأبدتْ فيه وأعادتْ، فقال تعالى: {قد سَمِعَ الله قولَ التي تجادِلُك في زوجها وتَشْتَكي إلى الله واللهُ يسمعُ تحاوُرَكما}؛ أي: تخاطُبَكما فيما بينكما. {إنَّ الله سميعٌ}: لجميع الأصوات في جميع الأوقات على تفنُّن الحاجات. {بصيرٌ}: يبصر دبيبَ النملة السوداء، على الصَّخرة الصمَّاء، في الليلة الظلماء.
وهذا إخبارٌ عن كمال سمعه وبصره، وإحاطتهما بالأمور الدَّقيقة والجليلة، وفي ضمن ذلك الإشارة بأنَّ الله [تعالى] سيزيلُ شكواها ويرفع بلواها، ولهذا ذكر حكمها وحكمَ غيرها على وجه العموم، فقال:
(1) این آیات کریمه دربارۀ مردی از انصار نازل شدهاند؛ مردی که زنش از او به خدا شکایت برد و دربارۀ شوهرش با پیامبر به بحث و مجادله پرداخت؛ چون شوهرش بعد از زندگانی طولانی و بعد از آنکه از آن زن صاحب فرزندانی شده و به پیرمردی سالخورده تبدیل شده بود، او را بر خود حرام کرد. پس زن شکایت را به خدا و پیامبرش رساند، و در اینباره سخن گفت، و چندین بار درخواستش را تکرار کرد.
پس خداوند متعال فرمود: (
﴿قَدۡ سَمِعَ ٱللَّهُ قَوۡلَ ٱلَّتِي تُجَٰدِلُكَ فِي زَوۡجِهَا وَتَشۡتَكِيٓ إِلَى ٱللَّهِ وَٱللَّهُ يَسۡمَعُ تَحَاوُرَكُمَآ﴾) به راستی خداوند سخن زنی را شنید که دربارۀ همسرش با تو بحث و مجادله میکرد و به خدا شکایت میبرد؛ و خداوند گفتگوی شما دو تا را میشنود. (
﴿إِنَّ ٱللَّهَ سَمِيعُۢ﴾) بیگمان، خداوند شنواست، و همۀ صداها را در همۀ اوقات و علی رغم گوناگون بودن نیازها میشنود. (
﴿بَصِيرٌ﴾) و بیناست و خزیدن مورچۀ سیاه را بر صخرۀ سنگی در شبی ظلمانی و تاریک میبیند.
در اینجا خداوند از کمال شنوا و بینا بودن خود خبر میدهد و میفرماید: شنوایی و بینایی خداوند همۀ امور کوچک و بزرگ را احاطه کرده است، و در ضمن اشاره به این است که خداوند شکایت و بلایی را که این زن بدان گرفتار شده است دفع میکند. بنابراین،
حکم آن زن و حکم زنان دیگر را به طور عام بیان کرد و فرمود:
#
{2} {الذين يظاهِرونَ منكم من نسائِهِم ما هنَّ أمَّهاتِهم إن أمَّهاتُهم إلاَّ اللاَّئي وَلَدْنَهم}: المظاهرة من الزوجة أن يقولَ الرجل لزوجته: أنت عليَّ كظهرِ أمِّي، أو غيرها من محارمه، أو أنت عليَّ حرامٌ. وكان المعتاد عندَهم في هذا اللفظ الظهر، ولهذا سماه الله ظِهاراً، فقال: {الذين يظاهِرون منكم من نسائِهِم ما هنَّ أمَّهاتِهم}؛ أي: كيف يتكلَّمون بهذا الكلام الذي يعلمون أنَّه لا حقيقة له، فيشبهون أزواجهم بأمَّهاتِهم اللاَّتي ولدنهم؟! ولهذا عظَّم الله أمره وقبَّحه، فقال: {وإنَّهم لَيقولونَ منكراً من القول وزوراً}؛ أي: قولاً شنيعاً وكذباً ، {وإنَّ الله لَعَفُوٌّ غفورٌ}: عمَّن صَدَرَ منه بعضُ المخالفات فتداركَها بالتَّوْبَةِ النَّصوح.
(2) (
﴿ٱلَّذِينَ يُظَٰهِرُونَ مِنكُم مِّن نِّسَآئِهِم مَّا هُنَّ أُمَّهَٰتِهِمۡۖ إِنۡ أُمَّهَٰتُهُمۡ إِلَّا ٱلَّٰٓـِٔي وَلَدۡنَهُمۡ﴾) کسانی از شما که با زنانشان ظهار میکنند.
ظهار عبارت از این است که شوهر به زنش بگوید: «أنتِ عَلَیَّ کَظَهرِ أمِّی» تو بر من همچون پشت مادرم هستی. یا هر زنِ دیگری از محارمش.
یا بگوید: «أنتِ عَلَیَّ حَرَامٌ» تو بر من حرام هستی. و چون آنها میگفتند تو برای من همانند پشت
«ظهر» مادرم هستی، خداوند این عمل را ظهار نامید.
پس فرمود: (
﴿ٱلَّذِينَ يُظَٰهِرُونَ مِنكُم مِّن نِّسَآئِهِم مَّا هُنَّ أُمَّهَٰتِهِمۡ﴾) کسانی از شما که با زنانشان ظهار میکنند، آنان مادرانشان نیستند؛ یعنی چگونه این سخن را میگویند! سخنی که آنها میدانند حقیقت ندارد؟! پس آنها چگونه آن را بر زبان میآورند و همسرانشان را به مادرانشان که آنها را زادهاند تشبیه میکنند؟
بنابراین خداوند این را کاری بزرگ و زشت قرار داد و فرمود: (
﴿وَإِنَّهُمۡ لَيَقُولُونَ مُنكَرٗا مِّنَ ٱلۡقَوۡلِ وَزُورٗا﴾) و بیگمان، آنها سخنی زشت و دروغ میگویند. (
﴿وَإِنَّ ٱللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٞ﴾) و خداوند، بخشندۀ آمرزنده است؛ و هرکسی که مخالفتی از او سرزده باشد و آن را با توبۀ نصوح جبران نماید، خداوند او را میآمرزد.
#
{3} {والذين يظاهِرونَ من نسائِهِم ثم يعودونَ لِما قالوا}: اختلف العلماء في معنى العَوْد، فقيل معناه العزمُ على جماع مَنْ ظاهر منها، وأنَّه بمجرَّد عزمِهِ؛ تجب عليه الكفَّارة المذكورة، ويدلُّ على هذا أنَّ الله تعالى ذَكَرَ في الكفَّارة أنَّها تكون قبل المسيس، وذلك إنَّما يكون بمجرَّد العزم، وقيل: معناه حقيقةُ الوطءِ، ويدلُّ على ذلك أنَّ الله قال: {ثم يعودونَ لِما قالوا}، والذي قالوا إنَّما هو الوطءُ، وعلى كلٍّ من القولين؛ فإذا وُجِدَ العَوْدُ؛ صار كفارةُ هذا التحريم {تحرير رقبةٍ}: مؤمنةٍ؛ كما قُيِّدَتْ في آية القتل ؛ ذكرٍ أو أنثى؛ بشرط أن تكون سالمةً من العيوب الضارَّة بالعمل {من قبل أن يَتَماسَّا}؛ أي: يلزم الزوج أن يترك وطء زوجته التي ظاهر منها حتى يكفِّرَ برقبة. {ذلكم}: الحكم الذي ذكرناه لكم {توعظونَ به}؛ أي: يبيِّن لكم حكمه مع الترهيب المقرون به؛ لأن معنى الوعظ ذكر الحكم مع الترغيب والترهيب فالذي يريد أن يظاهر؛ إذا ذَكَرَ أنَّ عليه عتقَ رقبةٍ؛ كفَّ نفسه عنه. {واللهُ بما تعملونَ خبيرٌ}: فيجازي كلَّ عامل بعمله.
(3) (
﴿وَٱلَّذِينَ يُظَٰهِرُونَ مِن نِّسَآئِهِمۡ ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا قَالُواْ﴾) علما در مورد معنی (
﴿يَعُودُونَ﴾) اختلاف کردهاند؛
بعضی میگویند: یعنی ارادۀ آمیزش جنسی با زنی که شوهر با آن ظهار کرده است، و شوهر به محض اینکه چنین ارادهای کند، کفّارۀ مذکور بر او واجب میشود، و اینکه خداوند در مورد کفّاره گفته است که باید قبل از آمیزش باشد بر همین مفهوم دلالت مینماید. و گفته شده که معنی (
﴿يَعُودُونَ﴾) در حقیقت همان آمیزش جنسی است. و (
﴿ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا قَالُواْ﴾) بر همین معنی دلالت مینماید، چون آنچه آنها گفتهاند که بر آنها حرام است آمیزش میباشد. و بنا بر هردو قول (
﴿فَتَحۡرِيرُ رَقَبَةٖ﴾) هرگاه برگشتی در کار بود، کفارۀ این تحریم عبارت است از آزاد کردن بردهای مؤمن، همانگونه که در آیهای دیگر چنین قیدی برایش ذکر شده است. این بنده ـ یا کسی که باید آزاد گردد ـ خواه مرد باشد یا زن به شرطی که از عیوبی در امان باشد که به کار کردنِ او ضرر میرساند. (
﴿مِّن قَبۡلِ أَن يَتَمَآسَّا﴾) بر شوهر لازم است از آمیزش با زنی که با آن ظهار کرده خودداری نماید تا اینکه یک بردهرا به عنوان کفّارۀ سوگند خود آزاد کند. (
﴿ذَٰلِكُمۡ تُوعَظُونَ بِهِۦ﴾) حکمی که برایتان بیان کردیم، درس و پندی است که به شما داده میشود؛ یعنی حکم ظهار به همراه هشداری که با آن ذکر شده است برایتان بیان میشود. چون
«وعظ» به معنی بیان حکم به همراه ترغیب یا ترهیب و هشدار است. پس هرکس بخواهد ظهار کند وقتی که به یاد بیاورد که آزاد کردن یک برده بر او لازم است، از ظهار کردن خودداری مینماید. (
﴿وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِيرٞ﴾) و خداوند به آنچه میکنید آگاه است، و هریک را طبق کاری که کرده است جزا و سزا میدهد.
#
{4} {فمن لم يجِدْ}: رقبةً يُعْتِقُها؛ بأن لم يجِدْها أو لم يجِدْ ثَمَنَها، {فـ} عليه {صيامُ شهرين متتابعين من قبل أن يَتَماسَّا فمَن لمْ يَسْتَطِعْ}: الصيام، {فإطعامُ ستينَ مسكيناً}: إمَّا أنْ يطعِمَهم من قوت بلده ما يكفيهم؛ كما هو قول كثيرٍ من المفسِّرين، وإمَّا أنْ يطعِمَ كلَّ مسكين مُدَّ بُرٍّ أو نصفَ صاع من غيره مما يُجْزِي في الفطرة؛ كما هو قول طائفة أخرى. {ذلك}: الحكم الذي بيَّنَّاه لكم ووضَّحناه، {لتؤمِنوا بالله ورسولِهِ}: وذلك بالتزام هذا الحكم وغيره من الأحكام والعمل به؛ فإنَّ التزام أحكام الله والعمل بها من الإيمانِ، بل هي المقصودةُ، ويزداد بها الإيمانُ ويكمُلُ وينمو. {وتلك حدودُ اللهِ}: التي تمنع من الوقوع فيها، فيجب أن لا تُتَعَدَّى ولا يُقَصَّرَ عنها. {وللكافرين عذابٌ أليمٌ}.
(4) (
﴿فَمَن لَّمۡ يَجِدۡ فَصِيَامُ شَهۡرَيۡنِ مُتَتَابِعَيۡنِ مِن قَبۡلِ أَن يَتَمَآسَّاۖ فَمَن لَّمۡ يَسۡتَطِعۡ فَإِطۡعَامُ سِتِّينَ مِسۡكِينٗا﴾) پس اگر کسی بردهای نیابد که آن را آزاد کند؛ به این صورت که بردهای نداشته باشد، و یا پول خرید آن را نداشته باشد که بخرد و آزاد کند، بر او واجب است که دو ماه پیاپی بدون فاصله روزه بگیرد، و قبل از آنکه زن و شوهر با یکدیگر نزدیکی و آمیزش کنند، باید این کفّاره را بدهد. و اگر کسی توانایی روزه گرفتن را نداشت، باید به شصت نفر فقیر خوراک بدهد. یا آنها را از خوراکی که در شهر آنان استفاده میشود به اندازهای بدهد که آنان را کفایت کند، آنطور که بسیاری از مفسّرین چنین گفتهاند. یا اینکه به هر فقیر به اندازۀ نصف صاع گندم و یا دیگر خوراکیهایی بدهد که در فطریه پرداخت میشود، آنگونه که گروهی دیگر از مفسّرین گفتهاند. حکمی که برای شما بیان کردیم و توضیح دادیم برای آن است که (
﴿لِتُؤۡمِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ﴾) تا به خدا و پیغمبرش ایمان بیاورید؛ یعنی تا با پایبندی به این حکم و دیگر احکام و عمل کردن به آن ایمان بیاورید؛ زیرا پایبندی به احکام و فرامین خداوند، و عمل به آن جزو ایمان است، بلکه مقصود و هدف از ایمان همین است، و این از جمله اموری است که ایمان با آن کامل میگردد و رشد میکند. (
﴿وَتِلۡكَ حُدُودُ ٱللَّهِ﴾) و این حدود، مقرّر شدۀ الهی است که نباید به آن وارد شد و نباید از آن تجاوز کرد و در انجام آن نیز نباید کوتاهی ورزید. (
﴿وَلِلۡكَٰفِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾) و کافران عذابی دردناک دارند.
در این آیات شماری از احکام وجود دارند که عبارتند از: 1- لطف خداوند نسبت به بندگانش، و توجّه او به آنها که شکایت این زن گرفتار و رنجدیده را بیان نمود و مشکل او را حل کرد، و این گرفتاری را به طور کلّی رفع نمود، و با حکم و دستور کلّی خویش آن را برای هر کسی که به این مشکل گرفتار شود حل نمود. 2- ظهار به همسر اختصاص دارد، چون خداوند میفرماید: (﴿مِّن نِّسَآئِهِم﴾) با زنانشان ظهار میکنند. پس اگر مردی با کنیزش ظهار کرد، این ظهار شمرده نمیشود، بلکه از نوع حرام کردن حلال است مانند کسی که آب و غذا را بر خود حرام نماید که در این فقط کفّارۀ قسم لازم میشود. 3- ظهار کردن با زنی که هنوز با آن ازدواج نکرده است اعتبار ندارد، همانطور که طلاق قبل از عقد چه مشروط و معلّق باشد یا نه، اعتبار ندارد. 4- ظهار حرام است؛ چون خداوند آنرا سخنی زشت و دروغ نامیده است: (﴿مُنكَرٗا مِّنَ ٱلۡقَوۡلِ وَزُورٗا﴾) 5- خداوند حکم و حکمت آن را بیان نموده و میفرماید: (﴿مَّا هُنَّ أُمَّهَٰتِهِمۡ﴾) آنان مادرانشان نیستند. 6- مکروه است که مرد زنش را به نام محرمهای خود صدا بزند. مثل اینکه بگوید: «ای مادرم»، «ای خواهرم» و غیره، چون این، شبیه حرام است. 7- کفّاره زمانی واجب میشود که شوهری که ظهار کرده است از گفتۀ خود باز گردد، طبق اختلافی که در دو قول گذشته بیان شد. نه اینکه به محض اینکه ظهار کرد بر او کفّاره لازم آید. 8- در کفّارۀ آزاد کردن برده، کوچک و بزرگ و زن یا مرد جایز است؛ چون در آیه بهطور مطلق گفته شده که باید بردهای آزاد کند. 9- کفّاره اگر آزاد کردن برده یا روزه باشد، باید قبل از آمیزش جنسی انجام بگیرد. همانطور که خداوند با این قید بیان کرده است، به خلاف کفّارۀ خوراک دادن که در هنگام خوراک دادن، آمیزش جایز است. 10- شاید حکمتِ ادای کفّاره قبل از نزدیکی کردن و آمیزش این باشد که در این صورت شوهر بهتر و زودتر کفّاره را میدهد؛ چون وقتی که علاقهمند به نزدیکی کردن با همسرش باشد و بداند که بدون دادن کفّاره نمیتواند چنین کاری را انجام دهد، هرچه زودتر به دادن کفّاره اقدام میکند. 11- باید به شصت نفر مسکین و فقیر خوراک بدهد؛ و اگر خوراک شصت نفر فقیر را به یک نفر یا کمتر از شصت نفر داد، جایز نیست؛ چون خداوند فرموده است: (﴿فَإِطۡعَامُ سِتِّينَ مِسۡكِينٗا﴾) اگر توانایی آزاد کردن برده و دو ماه روزه گرفتن را نداشت، باید به شصت نفر فقیر خوراک بدهد.
{إِنَّ الَّذِينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ كُبِتُوا كَمَا كُبِتَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَقَدْ أَنْزَلْنَا آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ مُهِينٌ (5)}.
إِنَّ الَّذِينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ كُبِتُوا كَمَا كُبِتَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَقَدْ أَنزَلْنَا آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ مُّهِينٌ کساني که با خدا و پيامبرش مخالفت مي ورزند ذليل و خوار مي شوند ، همچنان که پيشينيانشان خوار شده اند ما آياتي روشن نازل کرديم و کافران راعذابي است خوار کننده.
#
{5} محادَّة الله ورسوله مخالفتُهما ومعصيتُهما، خصوصاً في الأمور الفظيعة؛ كمحادَّة الله ورسوله بالكفر ومعاداة أولياء الله. وقوله: {كُبِتُوا كما كُبِتَ الذين من قبلهم}؛ أي: أذِلُّوا وأهينوا كما فُعِلَ بمن قبلَهم جزاءً وِفاقاً، وليس لهم حجَّةٌ على الله؛ فإنَّ الله قد قامت حجَّته البالغةُ على الخلق، وقد أنزل من الآيات البيِّناتِ والبراهين ما يبيِّنُ الحقائق ويوضِّحُ المقاصدَ؛ فمن اتَّبعها وعمل عليها، فهو من المهتدين الفائزين. {وللكافرين}: بها {عذابٌ مهينٌ}؛ أي: يهينهم ويُذِلُّهم؛ فكما تكبَّروا عن آيات الله؛ أهانهم وأذلَّهم.
(5) (
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يُحَآدُّونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ﴾) بیگمان، کسانی که با خدا و پیامبرش مخالفت میورزند، و از آنها نافرمانی میکنند خصوصاً با انجام کارهای بسیار زشت مانند کفر ورزیدن و دشمنی کردن با دوستان خدا، (
﴿كُبِتُواْ كَمَا كُبِتَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡ﴾) مخالفان خدا خوار و ذلیل میشوند همانطور که کسانی که پیش از ایشان بودهاند به سزای کارشان خوار گشتهاند. و اینها حجّتی در برابر خدا نخواهند داشت؛ چون خداوند حجّت را بر مردم اتمام کرده، و آیات روشنی را نازل کرده است، و دلایلی ارائه داده که به وسیلۀ آن حقایق و مقاصد روشن میگردند. پس هرکس از این آیات و دلایل پیروی کند و به آن عمل نماید، از راه یافتگان و رستگاران است. (
﴿وَلِلۡكَٰفِرِينَ﴾) و کسانی که به این آیات کفر میورزند، (
﴿عَذَابٞ مُّهِينٞ﴾) عذاب خوارکنندهای دارند. پس همانطور که آنها با برتریجویی و تکبّر در مقابل آیات الهی، اعراض کردهاند، خداوند نیز آنها را خوار و ذلیل میگرداند.
{يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا أَحْصَاهُ اللَّهُ وَنَسُوهُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ (6) أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَا يَكُونُ مِنْ نَجْوَى ثَلَاثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلَا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ وَلَا أَدْنَى مِنْ ذَلِكَ وَلَا أَكْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ مَا كَانُوا ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (7)}.
يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا أَحْصَاهُ اللَّهُ وَنَسُوهُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ روزي که خدا همگان را زنده مي کند ، آنان را از کاري که کرده اند آگاه مي سازد خدا اعمال آنها را شماره کرده است ، هر چند خود از ياد برده اند ، و خدا ناظر بر هر چيزي است
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَا يَكُونُ مِن نَّجْوَى ثَلَاثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلَا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ وَلَا أَدْنَى مِن ذَلِكَ وَلَا أَكْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ مَا كَانُوا ثُمَّ يُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ آيا ندانسته اي که خدا هر چه را در آسمانها و زمين است مي داند ? هيچ سه ، کس با هم نجوا نکنند مگر آنکه خداوند چهارمين آنهاست و هيچ پنج کس نباشند مگر آنکه خداوند ششمين آنهاست و نه کمترازاين هر جا که باشند مگرخدا با آنهاست و نه بيشتر از اين ، مگر آنکه خدا با آنهاست سپس همه را در روز قيامت به کارهايي که کرده اند ، آگاه مي کند زيرا خدا بر همه چيز آگاه است.
#
{6} يقول الله تعالى: {يوم يبعثهم اللهُ} الخلقَ جميعاً فيقومون من أجداثهم سريعاً، فيجازيهم بأعمالهم؛ وينبِّئهم بما عملوا من خيرٍ وشرٍّ؛ لأنَّه علم ذلك وكتبه في اللوح المحفوظ، وأمر الملائكة الكرام الحَفَظَة بكتابته، هذا والعاملون قد نسوا ما عملوه والله أحصى ذلك. {والله على كلِّ شيءٍ شهيدٌ}: على الظَّواهر والسَّرائر والخبايا والخفايا.
(6) خداوند متعال میفرماید: (
﴿يَوۡمَ يَبۡعَثُهُمُ ٱللَّهُ جَمِيعٗا﴾) روزی که خداوند مردم را زنده میگرداند، و همه شتابان از گورهایشان برمیخیزند، (
﴿فَيُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوٓاْ﴾) پس آنگاه به نیک و بدی که کردهاند خبرشان میدهد؛ زیرا خداوند از همۀ آنچه که کردهاند آگاه است. (
﴿أَحۡصَىٰهُ ٱللَّهُ﴾) و خداوند کار نیک و بد آنها را در لوح محفوظ نوشته، و به فرشتگان دستور داده است تا آن را ثبت و ضبط نمایند.(
﴿وَنَسُوهُ﴾) در حالی که انجام دهندگان، کاری را که کردهاند از یاد بردهاند، امّا خداوند حساب آن را نگاه داشته است. (
﴿وَٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ شَهِيدٌ﴾) و خداوند بر همه چیز گواه و حاضر و ناظر است. بر آنچه آشکار است و بر پنهانیها و پوشیدگیها گواه و حاضر و ناظر است. بنابراین از گستردگی آگاهی خویش خبر داد، و اینکه او به همه چیزهای کوچک و بزرگی که در آسمانها و زمین است آگاه میباشد.
#
{7} ولهذا أخبر عن سعةِ علمه وإحاطته بما في السماواتِ والأرض من دقيق وجليل، وأنَّه {ما يكون من نَجْوى ثلاثةٍ إلاَّ هو رابِعُهم ولا خمسةٍ إلاَّ هو سادِسُهم ولا أدنى مِن ذلك ولا أكثر إلاَّ هو مَعَهُم أينما كانوا}: والمراد بهذه المعيَّة معيَّةُ العلم والإحاطة بما تناجَوْا به وأسرُّوه فيما بينَهم، ولهذا قال: {إنَّ الله بكلِّ شيءٍ عليمٌ}.
(7) (
﴿مَا يَكُونُ مِن نَّجۡوَىٰ ثَلَٰثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمۡ وَلَا خَمۡسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمۡ وَلَآ أَدۡنَىٰ مِن ذَٰلِكَ وَلَآ أَكۡثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمۡ أَيۡنَ مَا كَانُواْ﴾) هیچ سه نفری نیست که با همدیگر رازگویی کنند مگر اینکه خداوند چهارمین ایشان است، و نه پنج نفر مگر اینکه خداوند ششمین ایشان است و نه کمتر از این و نه بیشتر مگر اینکه او ـهرجا که باشند ـ با آنان است. منظور از این همراه بودن، این است که علم خدا همراه آنهاست و از رازگوییای که با یکدیگر میکنند آگاه و باخبر است.
بنابراین فرمود: (
﴿إِنَّ ٱللَّهَ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٌ﴾) هان! خداوند به هر چیزی داناست.
سپس خداوند متعال فرمود:
{أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نُهُوا عَنِ النَّجْوَى ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَيَتَنَاجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِيَتِ الرَّسُولِ وَإِذَا جَاءُوكَ حَيَّوْكَ بِمَا لَمْ يُحَيِّكَ بِهِ اللَّهُ وَيَقُولُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ لَوْلَا يُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِمَا نَقُولُ حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ يَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ الْمَصِيرُ (8) يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَنَاجَيْتُمْ فَلَا تَتَنَاجَوْا بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِيَتِ الرَّسُولِ وَتَنَاجَوْا بِالْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ (9)}.
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نُهُوا عَنِ النَّجْوَى ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَيَتَنَاجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِيَتِ الرَّسُولِ وَإِذَا جَاؤُوكَ حَيَّوْكَ بِمَا لَمْ يُحَيِّكَ بِهِ اللَّهُ وَيَقُولُونَ فِي أَنفُسِهِمْ لَوْلَا يُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِمَا نَقُولُ حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ يَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ الْمَصِيرُآيا آنها را که از نجوا منع شده بودند نديدي که کاري را که از آن منع ، شده بودند از سر گرفتند و باز هم براي گناه و دشمني و نافرماني از پيامبر با هم نجوا مي کنند ? و چون نزد تو مي آيند ، به گونه اي تو را سلام مي گويند که خدا تو را بدان گونه سلام نگفته است ،
و در دل مي گويند : چرا خداما را بدانچه مي گوييم عذاب نمي کند ? جهنم برايشان کافي است بدان داخل مي شوند ، و اين بد سرانجامي است.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَنَاجَيْتُمْ فَلَا تَتَنَاجَوْا بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِيَتِ الرَّسُولِ وَتَنَاجَوْا بِالْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ اي کساني که ايمان آورده ايد ، اگر با يکديگر نجوا مي کنيد ، در باب گناه و دشمني و نافرماني از پيامبر نجوا مکنيد ، بلکه در باب نيکي و پرهيزگاري نجوا کنيد از آن خدايي که همگان نزد او گرد مي آييد بترسيد.
#
{8 ـ 9} النَّجْوى هي التناجي بين اثنين فأكثر، وقد تكون في الخير وتكونُ في الشرِّ، فأمر الله المؤمنين أنْ يَتَناجَوْا بالبرِّ، وهو اسمٌ جامعٌ لكلِّ خيرٍ وطاعةٍ وقيام بحقِّ الله وحقِّ عباده ، والتَّقوى، وهي هنا اسمٌ جامعٌ لترك جميع المحارم والمآثم؛ فالمؤمن يمتثل هذا الأمر الإلهيَّ؛ فلا تجده مناجياً ومتحدثاً إلاَّ بما يقرِّبه إلى الله ويباعده من سخطه، والفاجر يتهاونُ بأمر الله ويناجي بالإثم والعدوان ومعصية الرسول؛ كالمنافقين الذين هذا دأبهم وحالهم مع الرسول - صلى الله عليه وسلم -، قال تعالى: {وإذا جاؤوك حَيَّوْكَ بما لمْ يُحَيِّكَ به الله}؛ أي: يسيئون الأدب في تحيَّتهم لك، {ويقولونَ في أنفُسِهم}؛ أي: يسرُّون فيها ما ذكره عالم الغيب والشهادة عنهم، وهو قولهم: {لولا يُعَذِّبنا الله بما نقولُ}: ومعنى ذلك أنَّهم يتهاونون بذلك، ويستدلُّون بعدم تعجيل العقوبة عليهم أنَّ ما يقولونه غيرُ محذورٍ، قال تعالى في بيان أنَّه يمهِلُ ولا يهمِلُ: {حَسْبُهُم جهنَّمُ يَصْلَوْنها فبئس المصيرُ}؛ أي: تكفيهم جهنَّم التي جمعت كلَّ عذابٍ وشقاء عليهم، تحيط بهم ويعذَّبون بها؛ فبئس المصير. وهؤلاء المذكورون إما أناس من المنافقين، يظهِرون الإيمان ويخاطبون الرسول - صلى الله عليه وسلم - بهذا الخطاب الذي يوهمون أنَّهم أرادوا به خيراً، وهم كذبةٌ في ذلك، وإما أناسٌ من أهل الكتاب الذين إذا سلَّموا على رسول الله - صلى الله عليه وسلم -؛ قالوا: السام عليك يا محمد. يعنون: الموت.
(8 - 9) نجوا؛ یعنی رازگویی بین دو نفر یا بیشتر، و گاهی این رازگویی برای انجام کار خوب انجام میشود و گاهی برای انجام کار بد. پس خداوند مؤمنان را فرمان داد که دربارۀ نیکی و پرهیزگاری نجوا کنند. کلمه
«بّر» به هر کار خوب و هر عبادتی گفته میشود.
«برّ» یعنی ادای حقّ خدا و حق بندگانش، و تقوا؛ یعنی ترک همۀ کارهای حرام و گناه.پس مؤمن از این فرمان الهی اطاعت میکند و فقط دربارۀ چیزهایی رازگویی و نجوا میکند که آن چیزها او را به خدا نزدیک مینمایند و از نافرمانی خدا دوری میکنند. امّا فرد بدکار به فرمان الهی بیتوجّهی میکند، و دربارۀ انجام گناه و دشمنی و نافرمانی از پیغمبر به نجوا و رازگویی میپردازد، مانند منافقان که چنین رفتار و شیوهای با پیامبر صلی الله علیه وسلم داشتند.
خداوند متعال میفرماید: (
﴿وَإِذَا جَآءُوكَ حَيَّوۡكَ بِمَا لَمۡ يُحَيِّكَ بِهِ ٱللَّهُ﴾) و هنگامی که نزد تو میآیند به گونهای تو را سلام میگویند که خداوند بدانگونه تو را سلام نگفته است؛ یعنی با بیادبی به تو سلام میگویند. (
﴿وَيَقُولُونَ فِيٓ أَنفُسِهِمۡ﴾) و در دل خود میگویند: (
﴿لَوۡلَا يُعَذِّبُنَا ٱللَّهُ بِمَا نَقُولُ﴾) پس چرا خداوند ما را به خاطر آنچه میگوییم عذاب نمیدهد؟ آنها این را در دلشان میگویند، امّا خداوندی که دانای پیدا و پنهان میباشد به آن آگاه است؛ یعنی در این باره بیاعتنایی میکنند، و از اینکه بلافاصله گرفتار عذاب نمیشوند گمان میبرند که این کارشان ممنوع نیست.
و خداوند متعال میفرماید: او مهلت میدهد امّا فراموش نمیکند. (
﴿حَسۡبُهُمۡ جَهَنَّمُ يَصۡلَوۡنَهَاۖ فَبِئۡسَ ٱلۡمَصِيرُ﴾) دوزخ آنان را بس است، و داخل آن خواهند شد، و چه بد جایگاهی است! یعنی جهنّم آنها را بسنده است؛ جهنّمی که هر نوع عذاب و بدبختی در آن فراهم است، و از هر سو آنان را احاطه مینماید، و به وسیلۀ آن عذاب داده میشوند. (
﴿فَبِئۡسَ ٱلۡمَصِيرُ﴾) و بد سرانجام و جایگاهی است جهنّم! کسانی که دراینجا ذکر شدهاند یا افرادی از منافقان هستند که به ظاهر ایمان آوردهاند و در دل کافرند، و پیامبر صلی الله علیه وسلم را این گونه خطاب میکنند انگار که نسبت به او ارادۀ خیر دارند، در حالی که دروغ میگویند؛
و یا کسانی از اهل کتاب هستند که به پیامبر صلی الله علیه وسلم سلام نمودند و گفتند: «السَّامُ عَلَیْکَ یَا مُحَمّد» یعنی مرگ بر تو ای محمد!
{إِنَّمَا النَّجْوَى مِنَ الشَّيْطَانِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَلَيْسَ بِضَارِّهِمْ شَيْئًا إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ (10)}.
إِنَّمَا النَّجْوَى مِنَ الشَّيْطَانِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَلَيْسَ بِضَارِّهِمْ شَيْئًا إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ هر آينه نجوا کردن کار شيطان است که مي خواهد مؤمنان را محزون کند و، حال آنکه هيچ زياني ، جز به فرمان خداوند ، به آنها نمي رساند و مؤمنان بايد که بر خدا توکل کنند.
#
{10} يقول تعالى: {إنَّما النَّجوى}؛ أي: تناجي أعداء المؤمنين بالمؤمنين بالمكرِ والخديعة وطلب السوءِ من الشيطان الذي كيدُهُ ضعيفٌ، [ومكره غير مفيد] {ليحزنَ الذين آمنوا}: هذا غايةُ هذا المكر ومقصوده، {وليس بضارِّهم شيئاً إلاَّ بإذنِ الله}: فإنَّ الله [تعالى] وَعَدَ المؤمنين بالكفاية والنصر على الأعداء، وقال تعالى: {ولا يَحيقُ المكرُ السيِّئُ إلاَّ بأهلِهِ}: فأعداء الله ورسوله والمؤمنين مهما تَناجَوْا ومَكَروا؛ فإنَّ ضَرَرَ ذلك عائدٌ إلى أنفسهم ، ولا يضرُّ المؤمنين إلاَّ شيءٌ قدَّره الله وقضاه. {وعلى الله فَلْيَتَوَكَّلِ المؤمنون}؛ أي: ليعتمدوا عليه ويَثِقوا بوعده؛ فإنَّ مَن تَوَكَّلَ على الله؛ كَفاه وكَفاه أمرَ دينِهِ ودُنياه.
(10) (
﴿إِنَّمَا ٱلنَّجۡوَىٰ مِنَ ٱلشَّيۡطَٰنِ﴾) رازگویی و نجوای دشمنان مبنی بر توطئه علیه مؤمنان، از شیطان است، و مکر شیطان ضعیف است. (
﴿لِيَحۡزُنَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ﴾) و هدف از این مکر و توطئه این است تا مؤمنان را اندوهگین سازد. (
﴿وَلَيۡسَ بِضَآرِّهِمۡ شَيًۡٔا إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِ﴾) و جز به ارادۀ خداوند نمیتواند هیچ زیانی به آنان برساند؛ چرا که خداوند به مؤمنان وعده داده است که آنها را کفایت خواهد کرد، و آنان را بر دشمنانشان پیروز مینماید.
خداوند متعال میفرماید: ﴿وَلَا يَحِيقُ ٱلۡمَكۡرُ ٱلسَّيِّئُ إِلَّا بِأَهۡلِهِۦ﴾ و توطئه و مکر بد، فقط به اهل آن برمیگردد. پس دشمنان خدا و پیغمبر و دشمنان مؤمنان هرچند رازگویی کنند و مکر ورزند، زیان این توطئه و رازگویی به خودشان برمیگردد، و هیچ زیانی به مؤمنان نمیرسد مگر آنچه که خداوند مقدّر نموده است. (
﴿وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡيَتَوَكَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ﴾) و باید مؤمنان بر خداوند توکل نمایند و بر او اعتماد کنند و به وعدۀ خدا اطمینان داشته باشند؛ چون هرکس بر خداوند توکّل نماید، خداوند او را از مکر دشمنان محافظت مینماید و در امر دین و دنیایش او را بسنده خواهد بود.
{يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ}.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انشُزُوا فَانشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ اي کساني که ايمان آورده ايد ، چون شما را گويند در مجالس جاي باز کنيد، جاي باز کنيد تا خدا در کار شما گشايش دهد و چون گويند که برخيزيد، برخيزيد خدا آنهايي را که ايمان آورده اند و کساني را که دانش يافته اند به درجاتي برافرازد ، و خدا به کارهايي که مي کنيد آگاه است.
#
{11} هذا أدبٌ من الله لعباده [المؤمنين] إذا اجتمعوا في مجلس من مجالس مجتمعاتهم، واحتاجَ بعضُهم أو بعضُ القادمين [عليهم] للتفسُّح له في المجلس؛ فإنَّ من الأدب أن يَفْسَحوا له؛ تحصيلاً لهذا المقصود، وليس ذلك بضارٍّ للفاسح شيئاً، فيحصلُ مقصود أخيه من غير ضررٍ يلحقه، والجزاء من جنس العمل؛ فإنَّ من فَسَحَ؛ فَسَحَ الله له، ومن وسَّع لأخيه؛ وسَّع الله عليه، {وإذا قيل انشُزوا}؛ أي: ارتفعوا وتَنَحَّوْا عن مجالسكم لحاجةٍ تعرِضُ، {فانشُزوا}؛ أي: فبادروا للقيام لتحصيل تلك المصلحة؛ فإنَّ القيام بمثل هذه الأمور من العلم والإيمان، والله تعالى يرفع أهل العلم والإيمان درجاتٍ بحسب ما خصَّهم [اللَّه] به من العلم والإيمان. {والله بما تعملونَ خبيرٌ}: فيجازي كلَّ عامل بعمله؛ إن خيراً فخيرٌ، وإن شرًّا فشرٌّ. وفي هذه الآية فضيلة العلم، وأنَّ زينته وثمرتَه التأدُّب بآدابه والعمل بمقتضاه.
(11) خداوند دراینجا به بندگان مؤمنش ادب میآموزد که هرگاه در مجلسی گرد هم آمدند و یکی از آنان، یا یکی از کسانی که بر آنان وارد میشود نیاز داشت که برایش جا باز کنند، ادب اقتضا میکند که جا برایش باز کنند تا مقصود حاصل شود. و اگر کسی جا باز کند، زیانی متوجّه او نمیشود. او به برادرش جای میدهد بدون اینکه زیانی ببیند و پاداش از نوع عمل است. پس هر کس برای برادرش جا باز کند، خداوند در کارش گشایش میآورد. (
﴿وَإِذَا قِيلَ ٱنشُزُواْ﴾) و هرگاه به شما گفته شد به خاطر کاری که پیش آمده است برخیزید، (
﴿فَٱنشُزُواْ﴾) بلافاصله برای انجام آن کار برخیزید. چون انجام دادن چنین کارهایی نشانۀ علم و ایمان است، و خداوند مقام اهل علم و ایمان را برحسب علم و ایمانی که به آنها داده است بالا میبرد. (
﴿وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِيرٞ﴾) و خداوند به آنچه میکنید آگاه است، و هرکس را طبق کارهایش جزا و سزا میدهد؛ اگر کار خیر کرده باشد، به او پاداش نیک میدهد؛ و اگر کار بد کرده باشد، به او سزای بد میدهد. در این آیه به فضیلت علم اشاره شده است و بیان شده که زینت و ثمرۀ علم، رعایت آداب و عمل به مقتضای آن است.
{يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نَاجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَةً ذَلِكَ خَيْرٌ لَكُمْ وَأَطْهَرُ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (12) أَأَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَتَابَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ (13)}.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نَاجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَةً ذَلِكَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَأَطْهَرُ فَإِن لَّمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ اي کساني که ايمان آورده ايد ، چون خواهيد که با پيامبر نجوا کنيد ،، پيش از نجوا کردنتان صدقه بدهيد اين براي شما بهتر و پاکيزه تر است واگر براي صدقه چيزي نيافتيد ، خدا آمرزنده و مهربان است.
أَأَشْفَقْتُمْ أَن تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَتَابَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ آيا ترسيديد پيش از نجوا کردن صدقه ها بدهيد ? حال که صدقه نداده ايد وخدا هم توبه شما را پذيرفته است ، پس نماز بگزاريد و زکات بدهيد و ازخدا و پيامبرش اطاعت کنيد ، که خدا به کارهايي که مي کنيد آگاه است.
#
{12} يأمر تعالى المؤمنين بالصَّدقة أمام مناجاة رسوله محمدٍ - صلى الله عليه وسلم - تأديباً لهم وتعليماً وتعظيماً للرسول - صلى الله عليه وسلم -؛ فإنَّ هذا التعظيم خيرٌ للمؤمنين وأطهر؛ أي: بذلك يكثر خيركم وأجركم، وتحصُلُ لكم الطهارة من الأدناس، التي من جملتها ترك احترام الرسول - صلى الله عليه وسلم - والأدبِ معه بكثرة المناجاة التي لا ثمرةَ تحتها؛ فإنَّه إذا أمر بالصدقة بين يدي مناجاتِهِ؛ صار هذا ميزاناً لمن كان حريصاً على العلم والخير ؛ فلا يُبالي بالصدقة، ومَنْ لم يكن له حرصٌ ولا رغبةٌ في الخير، وإنَّما مقصودُه مجرَّدُ كثرة الكلام، فينكفُّ بذلك عن الذي يشقُّ على الرسول، هذا في الواجد للصدقة، وأما الذي لا يجد الصدقة؛ فإنَّ الله لم يضيِّقْ عليه الأمر، بل عفا عنه وسامَحَه وأباح له المناجاة بدون تقديم صدقةٍ لا يقدِرُ عليها.
(12) خداوند به مؤمنان فرمان میدهد که قبل از رازگویی با پیامبر صلی الله علیه وسلم صدقه بدهند، این برای آن است تا آنها ادب بیاموزند و اینگونه پیامبر صلی الله علیه وسلم را تعظیم کنند؛ چون این تعظیم برای مؤمنان بهتر و پاکیزهتر است؛ یعنی با این کار خیر و پاداش شما بیشتر میگردد، و از آلودگیها پاک میشوید که از جملۀ ناپاکیها احترام نگذاشتن به پیامبر صلی الله علیه وسلم و عدم رعایت ادب با کثرت رازگویی بیفایده. پس به مؤمنان امر شد که قبل از نجوا صدقه بدهند، و این معیار و میزانی است برای تشخیص کسی که به علم و خیر علاقهمند است، چنین کسی از دادن صدقه پروا نمیکند. و هرکس که علاقهای به خیر نداشته باشد و منظورش فقط پر حرفی باشد، از آنجا که باید صدقه بدهد از نجوا با پیامبر دست برمیدارد؛ نجوایی که بر پیامبر دشوار است. و این برای کسی است که توانایی صدقه دادن را دارد. امّا کسی که صدقهای نمییابد که بپردازد، خداوند کار را برای او دشوار نکرده، بلکه از او گذشت نموده و وی را بخشیده است، و رازگویی با پیامبر صلی الله علیه وسلم را برای او ـ بدون اینکه صدقهای بپردازد ـ جایز قرار داده است.
#
{13} ثم لما رأى [تبارك و] تعالى شفقةَ المؤمنين ومشقَّةَ الصدقاتِ عليهم عند كلِّ مناجاةٍ؛ سهَّل الأمر عليهم، ولم يؤاخِذْهم بترك الصدقة بين يدي المناجاة، وبقي التعظيم للرسول والاحترام بحاله لم يُنْسَخْ؛ لأنَّ هذا [الحكمَ] من باب المشروع لغيره، ليس مقصوداً لنفسه، وإنَّما المقصود هو الأدب مع الرسول والإكرام له، وأمرهم تعالى أن يقوموا بالمأمورات الكبارِ المقصودةِ بنفسها، فقال: {فإذْ لم تَفْعَلوا}؛ أي: لم يهنْ عليكم تقديم الصدقةِ، ولا يكفي هذا؛ فإنَّه ليس من شرط الأمر أن يكون هيناً على العبد، ولهذا قيَّده بقوله: {وتاب الله عليكم}؛ أي: عفا لكم عن ذلك، {فأقيموا الصلاة}: بأركانها وشروطها وجميع حدودها ولوازمها، {وآتوا الزَّكاةَ}: المفروضة في أموالكم إلى مستحقِّيها.
وهاتان العبادتان هما أمُّ العبادات البدنيَّة والماليَّة؛ فمن قام بهما على الوجه الشرعيِّ؛ فقد قام بحقوق الله وحقوق عباده، ولهذا قال بعده: {وأطيعوا اللهَ ورسولَه}: وهذا أشملُ ما يكون من الأوامر، فيدخُلُ في ذلك طاعة الله وطاعة رسوله بامتثال أوامرِهما واجتنابِ نواهيهما وتصديق ما أخبرا به والوقوفِ عند حدودِ الشرع ، والعبرةُ في ذلك على الإخلاص والإحسان؛ فلهذا قال: {والله خبيرٌ بما تعملون}: فيعلم تعالى أعمالهم، وعلى أيِّ وجه صَدَرَتْ، فيجازيهم على حسب علمه بما في صدورهم.
(13) وقتی خداوند متعال دید که مؤمنان میترسند که پیش از هر نجوایی با پیامبر صدقه بدهند، و این کار برایشان دشوار بود، پس کار را برایشان آسان گرداند و آنها را به خاطر اینکه پیش از نجوا کردن صدقههایی ندادهاند مؤاخذه نکرد. و فقط احترام گذاشتن به پیامبر و بزرگداشت او باقی ماند که این امر منسوخ نشده است؛ چون منظور از این، رعایت ادب در پیشگاه پیامبر و بزرگداشت اوست. خداوند به مؤمنان فرمان داد از دستورات بزرگی که باید انجام شوند اطاعت کنند،
سپس فرمود: (
﴿فَإِذۡ لَمۡ تَفۡعَلُواْ﴾) اگر دادن صدقه برایتان آسان نبود، هرچند که محض آسان نبودن این کار برای انجام ندادن آن کافی نیست؛ چراکه شرط نیست اجرای فرمان برای بنده حتماً باید آسان باشد، بلکه باید بنده آن را اجرا نماید
[هرچند که بر او دشوار آید].
از این رو آن را مقید کرد و فرمود: (
﴿وَتَابَ ٱللَّهُ عَلَيۡكُمۡ﴾) و خداوند هم شما را بخشید. (
﴿فَأَقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ﴾) پس نماز را با ارکان و شرایط آن و همۀ حدود و لوازمش بر پای دارید، (
﴿وَءَاتُواْ ٱلزَّكَوٰةَ﴾) و زکاتی را که در اموالتان واجب است بپردازید و به مستحقان بدهید. این دو عبادت ما در عبادتهای بدنی و مالی میباشند. پس هرکس این دو عبادت را به صورت شرعی انجام دهد، به راستی که حقوق خداوند و حقوق بندگانش را انجام داده است.
بنابراین بعد از آن فرمود: (
﴿وَأَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ﴾) و از خدا و پیغمبرش اطاعت کنید، و این فراگیرترین دستور الهی است. پس اطاعت خدا و پیغمبرش، با اطاعت از اوامرشان و پرهیز از آنچه از آن نهی کردهاند، و تصدیق آنچه از آن خبر دادهاند، و تجاوز نکردن از حدود و مرزهای شرعی در این داخل است. آنچه در انجام این امور اعتبار دارد، اخلاص و نیک انجام دادن است.
بنابراین فرمود: (
﴿وَٱللَّهُ خَبِيرُۢ بِمَا تَعۡمَلُونَ﴾) و خداوند به آنچه میکنید آگاه است. پس خداوند اعمالشان را میداند و آگاه است که به چه صورت آن را انجام دادهاند، و خداوند طبق اطّلاعی که از دلهایشان دارد به آنها جزا میدهد.
{أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ تَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مَا هُمْ مِنْكُمْ وَلَا مِنْهُمْ وَيَحْلِفُونَ عَلَى الْكَذِبِ وَهُمْ يَعْلَمُونَ (14) أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا إِنَّهُمْ سَاءَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ (15) اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ فَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ (16) لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (17) يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعًا فَيَحْلِفُونَ لَهُ كَمَا يَحْلِفُونَ لَكُمْ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلَى شَيْءٍ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْكَاذِبُونَ (18) اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ فَأَنْسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ أُولَئِكَ حِزْبُ الشَّيْطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ (19)}.
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ تَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِم مَّا هُم مِّنكُمْ وَلَا مِنْهُمْ وَيَحْلِفُونَ عَلَى الْكَذِبِ وَهُمْ يَعْلَمُونَ آيا نديده اي آن کسان را که با مردمي که خدا بر آنها خشم گرفته بود ،، دوستي ورزيدند ? اينان نه از شمايند و نه از ايشان و خود مي دانند که بردروغ سوگند مي خوردند
أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا إِنَّهُمْ سَاء مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ خدا برايشان عذابي سخت آماده کرده است زيرا کارهايي که مي کنند ناپسند است
اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ فَلَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ از سوگندهايشان سپري ساخته اند و از راه خدا رويگردان شده اند پس براي آنهاست عذابي خوار کننده.
لَن تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُم مِّنَ اللَّهِ شَيْئًا أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ اموال و اولادشان برايشان در برابر خشم خدا سود نکند اهل جهنمند و در آن جاودان
يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعًا فَيَحْلِفُونَ لَهُ كَمَا يَحْلِفُونَ لَكُمْ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلَى شَيْءٍ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْكَاذِبُونَ روزي که خدا همه آنها را زنده مي کند ، همچنان که براي شما قسم مي ، خوردند براي او هم قسم خواهند خورد و مي پندارند که سودي خواهند برد آگاه باشيد که دروغگويانند.
اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ فَأَنسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ أُوْلَئِكَ حِزْبُ الشَّيْطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ شيطان بر آنها چيره شده است و نام خدا را از يادشان برده است ايشان حزب شيطانند آگاه باش که حزب شيطان زيان کنندگانند.
#
{14 ـ 15} يخبر تعالى عن شناعة حال المنافقين، الذين يَتَوَلَّوْنَ الكافرين من اليهود والنصارى وغيرهم ممَّن غَضِبَ الله عليهم ونالوا من لعنةِ الله أوفى نصيبٍ، وأنَّهم ليسوا من المؤمنين ولا من الكافرين: {مُذَبْذَبين بين ذلك لا إلى هؤلاءِ ولا إلى هؤلاءِ}: فليسوا مؤمنين ظاهراً وباطناً؛ لأنَّ باطنهم مع الكفار، ولا مع الكفار ظاهراً وباطناً؛ لأنَّ ظاهرهم مع المؤمنين، وهذا وصفهم الذي نعتهم الله به، والحالُ أنَّهم يحلفون على ضدِّه الذي هو الكذب، فيحلفون أنَّهم مؤمنون، والحال أنَّهم ليسوا مؤمنين، فجزاءُ هؤلاء الخونة الفجرة الكَذَبة أنَّ الله أعدَّ لهم عذاباً شديداً لا يقادَرُ قدرُه ولا يُعْلَم وصفُه؛ {إنَّهم ساء ما كانوا يعملون}: حيث عملوا بما يُسْخِطُ الله ويوجِبُ عليهم العقوبة واللعنة.
(14 - 15) خداوند از زشتی حالت منافقان خبر میدهد؛ آنهایی که یهود و نصاری و دیگر کسانی را به دوستی میگیرند که خداوند بر آنها خشمگین است، و بزرگترین بهره از خشم و نفرین الهی را به دست آوردهاند. اینها نه از مؤمنان هستند و نه از کافران.
﴿مُّذَبۡذَبِينَ بَيۡنَ ذَٰلِكَ لَآ إِلَىٰ هَٰٓؤُلَآءِ وَلَآ إِلَىٰ هَٰٓؤُلَآءِ﴾ در این میان سرگردان و دودل هستند؛ نه با اینها هستند و نه با آنها. پس این منافقان در ظاهر و باطن مؤمن نیستند، چون باطن آنها با کافران است. و نه در ظاهر و باطن با کافران هستند چون ظاهر آنها با مؤمنان است و این حالت آنهاست که خداوند آنان را با این حالت توصیف کرده است، حال آنکه به دروغ سوگند میخورند. پس آنها سوگند میخورند که مؤمن هستند، در حالی که مؤمن نیستند. پس سزای این خائنانِ فاسق و دروغگو این است که خداوند عذاب سختی را ـ که اندازه و حالت آن را کسی نمیداند ـ برای آنها آماده کرده است. اینها چه کار بدی میکنند، چون کاری کردهاند که خداوند را ناخشنود مینماید و لعنت و عذاب را بر آنها واجب میگرداند.
#
{16} {اتَّخذوا أيمانَهم جُنَّةً}؛ أي: ترساً ووقايةً يتَّقون بها من لوم الله ورسوله والمؤمنين، فبسبب ذلك صدُّوا أنفسهم وغيرهم عن سبيل الله، وهو الصراط الذي مَن سَلَكَه؛ أفضى به إلى جنات النعيم، ومن صدَّ عنه؛ فليس إلاَّ الصراط الموصل إلى الجحيم، {فلهم عذابٌ مهينٌ}: حيث استَكْبَروا عن الإيمان بالله والانقياد لآياته؛ أهانهم بالعذاب السرمديِّ الذي لا يُفَتَّر عنهم ساعةً ولا هم يُنْظَرونَ.
(16) (
﴿ٱتَّخَذُوٓاْ أَيۡمَٰنَهُمۡ جُنَّةٗ﴾) آنان سوگندهایشان را سپری قرار دادهاند که به وسیلۀ آن از سرزنش خدا و پیامبر و مؤمنان خود را محافظت میکنند، پس خود و دیگران را از راه خدا باز داشتهاند. راه خدا همان راهی است که هرکس آن را در پیش بگیرد، او را به باغهای پر ناز و نعمت بهشت میرساند؛ و هرکس از راه خدا باز داشته شود، تنها راهی که پیش روی او میماند راهی است که انسان را به جهنّم میرساند. (
﴿فَلَهُمۡ عَذَابٞ مُّهِينٞ﴾) پس اینان عذاب خوارکنندهای پیش روی دارند، چون وقتی آنها از ایمان آوردن به خدا و فرمانبرداری از آیات الهی سر باز زدهاند، خداوند آنها را با عذاب همیشگی که یک لحظه از آنها دور نمیشود و نه به آنان فرصت داده میشود خوار میگرداند.
#
{17} {لن تُغْنِيَ عنهم أموالُهم ولا أولادُهم من الله شيئاً}؛ أي: لا تَدْفَعُ عنهم شيئاً من العذاب، ولا تحصِّلُ لهم قسطاً من الثواب، {أولئك أصحابُ النار}: الملازمون لها، الذين لا يخرُجون عنها، و {هم فيها خالدون}.
(17) (
﴿لَّن تُغۡنِيَ عَنۡهُمۡ أَمۡوَٰلُهُمۡ وَلَآ أَوۡلَٰدُهُم مِّنَ ٱللَّهِ شَيًۡٔا﴾) فرزندان و اموالشان چیزی از عذاب خدا را از آنها دور نخواهند کرد، و نه بهرهای از پاداش به آنها خواهند داد. (
﴿أُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ﴾) اینان دوزخیاناند، و همواره در آن خواهند بود و از آن بیرون نمیشوند و در آن جاوداناند. و هرکس بر شیوهای زندگی کند، بر همان شیوه میمیرد.
#
{18} ومن عاش على شيءٍ؛ مات عليه؛ فكما أنَّ المنافقين في الدُّنيا يموِّهون على المؤمنين ويحلفون لهم أنَّهم مؤمنون، فإذا كان يوم القيامةِ وبعثَهُم الله جميعاً؛ حلفوا لله كما حلفوا للمؤمنين، ويحسبون في حلفهم هذا {أنَّهم على شيءٍ}: لأنَّ كفرهم ونفاقهم وعقائدهم الباطلة لم تَزَلْ تَرْسخُ في أذهانهم شيئاً فشيئاً، حتى غرَّتهم وظنُّوا أنَّهم على شيءٍ يعتدُّ به ويعلَّقُ عليه الثواب، وهم كاذبون في ذلك، ومن المعلوم أن الكذِبَ لا يروجُ على عالم الغيب والشهادة.
(18) سپس منافقان همانطور که در دنیا مؤمنان را گول میزنند و برایشان سوگند میخورند که ما مؤمن هستیم، روز قیامت که خداوند همۀ آنها را زنده میکند برای خداوند سوگند میخورند همانطور که برای مؤمنان سوگند میخوردند، و گمان میبرند که در این سوگند خوردنشان بر چیزی هستند، چون کفر و نفاق و عقاید باطلشان به تدریج در اذهانشان ریشه دوانیده است تا اینکه آنها را فریب میدهد و گمان میبرند که بر چیزی هستند و پاداش به آن تعلّق میگیرد. آنها دروغ میگویند، و مشخّص است که دروغ گفتن پیش خداوند -که دانای پیدا و پنهان است- فایدهای ندارد.
#
{19} وهذا الذي جرى عليهم من استحواذِ الشيطان الذي استولى عليهم وزَيَّنَ لهم أعمالهم وأنساهم ذِكْرَ الله، وهو العدوُّ المبينُ الذي لا يريدُ بهم إلاَّ الشرَّ، إنَّما يدعو حِزْبَه ليكونوا من أصحاب السعير، {أولئك حزبُ الشيطان ألا إنَّ حزبَ الشيطانِ هم الخاسرون}: الذين خسروا دينَهم ودُنياهم وأنْفُسَهم وأهليهم.
(19) و آنچه برایشان اتّفاق افتاده، به خاطر آن است که شیطان بر آنها چیره شده، و کارهایشان را برای آنها آراسته است، و آنان را از یاد خدا غافل کرده و یاد خدا را از خاطرشان برده است. شیطان دشمن آشکار است، و جز شّر برای آنها چیزی دیگر نمیخواهد.
﴿إِنَّمَا يَدۡعُواْ حِزۡبَهُۥ لِيَكُونُواْ مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلسَّعِيرِ﴾ شیطان فقط بدان خاطر گروهش را دعوت میکند تا از اهل دوزخ باشند. (
﴿أُوْلَٰٓئِكَ حِزۡبُ ٱلشَّيۡطَٰنِۚ أَلَآ إِنَّ حِزۡبَ ٱلشَّيۡطَٰنِ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ﴾) اینان حزب شیطان هستند. هان! بدانید که حزب شیطان زیانکارند؛ کسانی که دین و دنیا و خانوادۀ خود را از دست دادهاند.
{إِنَّ الَّذِينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ فِي الْأَذَلِّينَ (20) كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ (21)}.
إِنَّ الَّذِينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُوْلَئِكَ فِي الأَذَلِّينَ کساني که با خدا و پيامبرش مخالفت مي ورزند در زمره ذليل شدگانند.
كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ خدا مقرر داشته که : البته من و پيامبرانم پيروز مي شويم زيرا خدا توانا و پيروزمند است.
#
{20 ـ 21} هذا وعدٌ ووعيدٌ، وعيدٌ لمن حادَّ الله ورسوله بالكفر والمعاصي أنَّه مخذولٌ مذلولٌ لا عاقبةَ له حميدةٌ، ولا رايةَ له منصورةٌ، ووعدٌ لمن آمن به وبرسله واتَّبع ما جاء به المرسلون فصار من حزبِ الله المفلحين أنَّ لهم الفتحَ والنصرَ والغلبةَ في الدُّنيا والآخرة، وهذا وعدٌ لا يُخْلَفُ ولا يغيَّر؛ فإنَّه من الصادق القويِّ العزيز الذي لا يعجِزُه شيءٌ يريده.
(20 - 21) این نوید و هشدار است. هشدار است برای کسی که با کفر ورزیدن و ارتکاب گناه به مخالفت با خدا و پیامبرش برخیزد. خداوند به چنین کسی هشدار داده است که خوار و پست خواهد شد، و سرانجام نیکویی نخواهد داشت، و هرگز پیروز نخواهد گردید. و نوید است برای کسی که به خدا و پیامبرانش ایمان آورد، و از آنچه پیامبران آوردهاند پیروی کند. پس چنین کسی از حزب رستگار خداوند است، و نوید داده میشود که فتح و پیروزی در دنیا و آخرت از آن او خواهد بود. و این وعدهایست که خلاف آن صورت نخواهد پذیرفت و تغییر نمییابد؛ چون این وعده را خداوندِ توانای راستگو داده است که هر چه بخواهد میتواند انجام دهد.
{لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (22)}.
لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءهُمْ أَوْ أَبْنَاءهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُوْلَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُوْلَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ نمي يابي مردمي را که به خدا و روز قيامت ايمان آورده باشند ، ولي با، کساني که با خدا و پيامبرش مخالفت مي ورزند دوستي کنند ، هر چند آن مخالفان ، پدران يا فرزندان يا برادران و يا قبيله آنها باشند خدا بر دلشان رقم ايمان زده و به روحي از خود ياريشان کرده است و آنها را به بهشتهايي که در آن نهرها جاري است در آورد در آنجا جاودانه باشند خدا از آنها خشنود است و آنان نيز از خدا خشنودند اينان حزب خدايند ، آگاه باش که حزب خدا رستگارانند.
#
{22} يقول تعالى: {لا تَجِدُ قوماً يؤمنون بالله واليوم الآخرِ يوادُّونَ من حادَّ الله ورسولَه}؛ أي: لا يجتمع هذا وهذا، فلا يكون العبدُ مؤمناً بالله واليوم الآخر حقيقةً إلاَّ كان عاملاً على مقتضى إيمانه ولوازمه من محبَّةِ مَنْ قام بالإيمان وموالاته وبُغْضِ مَنْ لم يَقُمْ به ومعاداتِهِ، ولو كان أقربَ الناس إليه، وهذا هو الإيمان على الحقيقة، الذي وجدت ثمرته والمقصود منه، وأهل هذا الوصف هم الذين {كَتَبَ} الله {في قلوبهم الإيمان}؛ أي: رسمه وثبَّته وغرسه غرساً لا يتزلزلُ ولا تؤثِّر فيه الشُّبه والشُّكوك، وهم الذين قواهم الله {بروح منه}؛ أي: بوحيه ومعونته ومدده الإلهي وإحسانه الرباني وهم الذين لهم الحياة الطيبة في هذه الدار، ولهم جناتُ النعيم في دار القرار، التي فيها كلُّ ما تشتهيه الأنفس وتلذُّ الأعين وتختارُ، ولهم أفضل النعيم وأكبره ، وهو أنَّ اللهَ يُحِلُّ عليهم رضوانَه؛ فلا يسخطُ عليهم أبداً، ويرضَوْن عن ربِّهم بما يعطيهم من أنواع الكرامات ووافر المَثوبات وجزيل الهِبات ورفيع الدَّرجات؛ بحيث لا يَرَوْنَ فوق ما أعطاهم مولاهم غايةً ولا وراءه نهايةً، وأما مَنْ يزعُمُ أنَّه يؤمن بالله واليوم الآخر، وهو مع ذلك موادٌّ لأعداء الله محبٌّ لمن نَبَذَ الإيمان وراء ظهرِهِ؛ فإنَّ هذا إيمانٌ زعميٌّ لا حقيقة له؛ فإنَّ كلَّ أمرٍ لا بدَّ له من برهانٍ يصدِّقه؛ فمجرَّدُ الدعوى لا تفيدُ شيئاً ولا يصدَّقُ صاحبها. والحمد لله.
(22) خداوند متعال میفرماید: (
﴿لَّا تَجِدُ قَوۡمٗا يُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ يُوَآدُّونَ مَنۡ حَآدَّ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ﴾) ایمان به خدا و روز قیامت و دوستی کردن با کافران با هم جمع نمیشوند، و هر بندهای که واقعاً به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشد، به اقتضای ایمانش با اهل ایمان دوستی نموده، و با کسانی که ایمان نیاوردهاند دشمنی میورزد، گرچه اینهایی که ایمان ندارند نزدیکترین مردم به او باشند. ایمان واقعی همین است، که ثمره و هدف آن تحقّق یافته است. و کسانی که چنین هستند خداوند ایمان را در دلهایشان کاشته است و هرگز متزلزل نمیشود، و تردیدها و شبهات در ایمان آنها تأثیری نمیگذارد. و آنها کسانی هستند که خداوند با وحی و معرفت خویش و با مدد و احسان خود آنان را توانایی داده است. آنها کسانی هستند که در این جهان زندگانی پاکی دارند، و در جهان آخرت نیز در باغهای بهشت خواهند بود که در آن باغها، هر آنچه دل بخواهد و چشمها از دیدن آن لذّت ببرند فراهم است. آنها از بهترین و بزرگترین نعمتها که خشنودی همیشگی خداوند است برخوردار میگردند، و به خاطر انواع نعمتهایی که پروردگارشان به آنان عطا نموده است از پروردگارشان خشنود میگردند. اما هرکس که ادعا نماید به خدا و روز قیامت ایمان دارد، با وجود این با دشمنان خدا دوستی کند و کسی را که ایمان را پشت سر انداخته است دوست بدارد، چنین ایمانی فقط خیال است، و حقیقتی ندارد. و برای صحّت هر کاری، باید دلیلی باشد که آن را تصدیق و تأیید نماید. پس ادعّای صِرف فایدهای ندارد و ادّعاکننده را تصدیق نمیکند. پایان تفسیر سوره قد سمع الله
(مجادله) به یاری و فضل پروردگار. والحمد لله رب العالمين، وصلى الله على محمد وسلم تسليما
* * *