:
تفسير سوره ي حديد
تفسير سوره ي حديد
مدني و 29 آيه است.
بسم الله الرحمن الرحيم
: 1 - 6 #
{سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (1) لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (2) هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (3) هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَمَا يَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا يَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا يَعْرُجُ فِيهَا وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (4) لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ (5) يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَهُوَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ (6)}.
سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ خداوند را تسبيح مي گويند ، هر چه در، آسمانها و زمين است ، و او پيروزمند و حکيم است. لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ فرمانروايي آسمانها و زمين از آن اوست زنده مي کند و مي ميراند و برهر چيز تواناست. هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ اوست اول و آخر و ظاهر و باطن ، و او به هر چيزي داناست. هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَمَا يَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا يَنزِلُ مِنَ السَّمَاء وَمَا يَعْرُجُ فِيهَا وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ اوست که آسمانها و زمين را در شش روز آفريد سپس به عرش پرداخت هر چه را، در زمين فرو رود و هر چه را از زمين بيرون آيد و هر چه را از آسمان فرو آيد و هر چه را بر آسمان بالا رود ، مي داند و هر جا که باشيد همراه شماست و به هر کاري که مي کنيد بيناست. لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ فرمانروايي آسمانها و زمين از آن اوست ، و همه کارها به خدا باز مي گردد. يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَهُوَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ از شب مي کاهد و به روز مي افزايد و از روز مي کاهد و به شب مي افزايد و، به هر چه در دلها مي گذرد آگاه است.
#
{1} يخبرُ تعالى عن عظمته وجلاله وسعة سلطانِهِ أنَّ جميع {ما في السمواتِ والأرض} من الحيوانات الناطقة [والصامتة] وغيرها والجوامد تسبِّحُ بحمد ربِّها وتنزِّهه عمَّا لا يليق بجلاله، وأنها قانتةٌ لربِّها، منقادةٌ لعزَّته، قد ظهرت فيها آثار حكمته، ولهذا قال: {وهو العزيز الحكيم}؛ فهذا فيه بيان عموم افتقار المخلوقات العلويَّة والسفليَّة لربِّها في جميع أحوالها، وعموم عزَّته وقهره للأشياء كلِّها، وعموم حكمته في خلقه وأمره.
(1) خداوند متعال از عظمت و شکوه و گستردگی فرمانروایی‌اش خبر می‌دهد که همۀ آنچه در آسمان‌ها و زمین است، از قبیل: حیوانات ناطق و غیر ناطق و جمادات، خداوند را به پاکی یاد می‌کنند، و او را از آنچه شایستۀ شکوهش نیست منزّه می‌دانند. و همۀ آنچه در آسمان‌ها و زمین است به عبادت پروردگارشان مشغول‌اند، و تسلیم قدرت او هستند، و آثار حکمت الهی در آنها نمایان است. بنابراین فرمود: (﴿وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ﴾) و او توانای با حکمت است. دراینجا بیان شده که همۀ مخلوقات در جهان بالا و پایین به طور عام نیازمند پروردگارشان می‌باشند، و قدرت او همه را فراگرفته، و حکمت او در آفرینش جهان هستی، و فرمانش در هر چیز نمایان است.
#
{2} ثم أخبر عن عموم ملكه، فقال: {له ملكُ السمواتِ والأرضِ يحيي ويميتُ}؛ أي: هو الخالق لذلك، الرازق المدبِّر لها بقدرته، {وهو على كلِّ شيءٍ قديرٌ}.
(2) سپس خداوند از فرمانروایی فراگیرش خبر داد و فرمود: (﴿لَهُۥ مُلۡكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ يُحۡيِۦ وَيُمِيتُ﴾) فرمانروایی آسمان‌ها و زمین از آن خداوند است، و او می‌میراند و زنده می‌گرداند؛ یعنی اوست آفرینندۀ مخلوقات، و اوست روزی‌دهنده و کارساز آنها. (﴿وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٌ﴾) و او بر هر کار و هر چیزی تواناست.
#
{3} {هو الأولُ}: الذي ليس قبلَه شيءٌ. {والآخر}: الذي ليس بعدَه شيءٌ. {والظاهر}: الذي ليس فوقَه شيءٌ. {والباطن}: الذي ليس دونَه شيءٌ. {وهو بكلِّ شيءٍ عليمٌ}: قد أحاط علمُه بالظواهر والبواطن والسرائر والخفايا والأمور المتقدِّمة والمتأخِّرة.
(3) (﴿هُوَ ٱلۡأَوَّلُ﴾) او پیشین است که قبل از او چیزی نبوده و نیست. (﴿وَٱلۡأٓخِرُ﴾) و پسین است که بعد از او چیزی نیست. (﴿وَٱلظَّٰهِرُ﴾) و پیدا است که بالاتر از او چیزی نیست. (﴿وَٱلۡبَاطِنُ﴾) و ناپیدا است که نهان‌تر از او چیزی نیست. (﴿وَهُوَ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٌ﴾) و او به هر چیزی داناست. و علم و آگاهی او، امور پیدا و پنهان و رازها و امور پوشیده و امور پیشین و پسین را فراگرفته است.
#
{4} {هو الذي خلق السمواتِ والأرضَ في ستَّة أيام}: أولُها يومُ الأحد، وآخرُها يومُ الجمعة، {ثم استوى على العرش}: استواءً يَليقُ بجلاله فوق جميع خلقه، {يعلم ما يَلِجُ في الأرض}: من حبٍّ وحيوانٍ ومطرٍ وغير ذلك، {وما يخرج منها}: من نبتٍ وشجرٍ وحيوان وغير ذلك، {وما ينزِلُ من السماء}: من الملائكة والأقدار والأرزاق، {وما يَعْرُجُ فيها}: من الملائكة والأرواح والأدعية والأعمال وغير ذلك، {وهو معكم أينما كُنتم}؛ كقوله: {ما يكون من نجوى ثلاثةٍ إلاَّ هو رابِعُهم ولا خمسةٍ إلاَّ هو سادسُهم ولا أدنى من ذلك ولا أكثر إلاَّ هو معهم أينما كانوا}: وهذه المعيَّة معيَّةُ العلم والاطِّلاع، ولهذا توعَّد ووعد بالمجازاة بالأعمال بقوله: {والله بما تعلمون بصيرٌ}؛ أي: هو تعالى بصيرٌ بما يصدر منكم من الأعمال وما صدرت عنه تلك الأعمال من برٍّ وفجورٍ؛ فمجازيكمعليها وحافظها عليكم.
(4) (﴿هُوَ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٖ﴾) اوست خدایی که آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفرید. آفرینش از روز یکشنبه شروع شد و آخرین روز آن جمعه بود. (﴿ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ﴾) سپس بر عرش خودش آن گونه که شایسته و سزاوار شکوه او است، بلند و مرتفع گردید. (﴿يَعۡلَمُ مَا يَلِجُ فِي ٱلۡأَرۡضِ﴾) دانه‌ها و موجودات زنده و باران و غیره که به داخل زمین وارد می‌شوند را می‌داند. (﴿وَمَا يَخۡرُجُ مِنۡهَا﴾) و گیاهان و درختان و حیوانات و غیره که از زمین بیرون می‌آیند را می‌داند. (﴿وَمَا يَنزِلُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ﴾) و تقدیرات و فرشتگان و روزی‌هایی را که از آسمان فرود می‌آید می‌داند (﴿وَمَا يَعۡرُجُ فِيهَا﴾) و فرشتگان و ارواح و دعاها و اعمال و غیره را که در آسمان‌ها بالا می‌روند می‌داند. (﴿وَهُوَ مَعَكُمۡ أَيۡنَ مَا كُنتُمۡ﴾) و او با شماست هرکجا که باشید. همچنان که خداوند متعال فرموده است: ﴿مَا يَكُونُ مِن نَّجۡوَىٰ ثَلَٰثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمۡ وَلَا خَمۡسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمۡ وَلَآ أَدۡنَىٰ مِن ذَٰلِكَ وَلَآ أَكۡثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمۡ أَيۡنَ مَا كَانُواْ﴾ هیچ گفتگوی محرمانه‌ای میان سه تن نیست مگر اینکه خداوند چهارمین آنهاست؛ و اگر پنج تا باشند، ششمین آنها خداست؛ و اگر کمتر یا بیشتر از این باشند، هر کجا که باشند خدا با آنهاست. همراهی خدا با همۀ مخلوقات از طریق علم و اطلاع است، بنابراین وعده و وعید داد که در مقابل اعمال جزا خواهد داد و فرمود: (﴿وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِيرٞ﴾) و خداوند به کارهایی که از شما سرمی‌زند بیناست؛ و در برابر کارهای نیک و بدی که انجام می‌دهید، شما را جزا و سزا خواهد داد.
#
{5} {له ما في السمواتِ والأرضِ}: ملكاً وخلقاً وعبيداً يتصرَّف فيهم بما شاءه من أوامره القدريَّة والشرعيَّة الجارية على الحكمة الربَّانيَّة، {وإلى الله تُرْجَعُ الأمور}: من الأعمال والعمال، فيعرض عليه العبادُ، فيميز الخبيثُ من الطيِّب، ويجازي المحسن بإحسانه والمسيء بإساءته.
(5) (﴿لَّهُۥ مُلۡكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾) فرمانروایی آسمان‌ها و زمین از آن اوست؛ او می‌آفریند، و همه بندۀ او هستند، و در آنها آن‌گونه که بخواهد تصرّف می‌نماید، و اوامر تقدیری و شرعی خود را بنابر حکمت الهی خویش در آنها به اجرا می‌گذارد. (﴿وَإِلَى ٱللَّهِ تُرۡجَعُ ٱلۡأُمُورُ﴾) و کارها و انجام دهندگان آن به سوی خدا برگردانده می‌شوند.پس بندگان نزد او حاضر می‌شوند، آنگاه او پاک را از ناپاک جدا می‌نماید؛ و نیکوکار را به پاداش کار نیکش جزا می‌دهد؛ و بدکار را به سزای کار بدش کیفر می‌دهد.
#
{6} {يولِجُ الليل في النَّهار ويولِجُ النهارَ في الليل}؛ أي: يدخِلُ الليل على النهار، فيغشيهم الليل بظلامه، فيسكنون ويهدؤون، ثم يُدْخِلُ النهار على الليل، فيزول ما على الأرض من الظلام، ويضيء الكون، فيتحرَّك العباد، ويقومون إلى مصالحهم ومعايشهم، ولا يزال اللهُ يكوِّر الليلَ على النهار والنهارَ على الليل، ويداول بينهما في الزيادة والنقص والطول والقصر، حتى تقومَ بذلك الفصول وتستقيمَ الأزمنة ويحصلَ من المصالح بذلك ما يحصل ، فتبارك الله ربُّ العالمين، وتعالى الكريم الجواد الذي أنعم على عباده بالنعم الظاهرة والباطنة، {وهو عليمٌ بذات الصُّدور}؛ أي: بما يكون في صدور العالمين، فيوفِّق مَنْ يعلم أنَّه أهلٌ لذلك، ويخذُلُ من يعلم أنَّه لا يَصْلُحُ لهدايتِهِ.
(6) (﴿يُولِجُ ٱلَّيۡلَ فِي ٱلنَّهَارِ وَيُولِجُ ٱلنَّهَارَ فِي ٱلَّيۡلِ﴾) شب را در روز داخل می‌گرداند آنگاه شب آنها را با تاریکی‌اش می‌پوشاند و آرام می‌شوند. سپس روز را در شب داخل می‌گرداند، و آنگاه تاریکی از زمین رخت بر می‌بندد و جهان روشن می‌گردد، و بندگان حرکت می‌کنند و به دنبال زندگی و منافعشان می‌روند. و خداوند همواره شب را در روز، و روز را در شب داخل می‌گرداند؛ و یکی را کوتاه و دیگری را طولانی می‌کند، و همین‌طور کوتاه و بلند می‌شوند تا اینکه فصل‌ها به وجود می‌آیند، و منافع زیادی برای مخلوقات به دست می‌آید. پس با برکت و خجسته است خداوند، پروردگار جهانیان؛ و بسی برتر و بالاتر است خداوند بزرگوار بخشنده که نعمت‌های ظاهری و باطنی به بندگانش داده است. (﴿وَهُوَ عَلِيمُۢ بِذَاتِ ٱلصُّدُورِ﴾) و او به آنچه در دل و سینۀ جهانیان است بیناست. پس هر کس را که شایسته باشد، موفق می‌گرداند؛ و هر کس را که سزاوار هدایت او نباشد، خوار می‌نماید.
: 7 - 11 #
{آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَأَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيهِ فَالَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَأَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ كَبِيرٌ (7) وَمَا لَكُمْ لَا تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ لِتُؤْمِنُوا بِرَبِّكُمْ وَقَدْ أَخَذَ مِيثَاقَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ (8) هُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ عَلَى عَبْدِهِ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَإِنَّ اللَّهَ بِكُمْ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ (9) وَمَا لَكُمْ أَلَّا تُنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلِلَّهِ مِيرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَا يَسْتَوِي مِنْكُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَقَاتَلَ أُولَئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذِينَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَقَاتَلُوا وَكُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ (10) مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ وَلَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ (11)}.
:آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَأَنفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُم مُّسْتَخْلَفِينَ فِيهِ فَالَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَأَنفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ كَبِيرٌبه خدا و پيامبرش ايمان بياوريد و از آن مال که به وراثت به شما رسانده است انفاق کنيد از ميان شما هر که را ايمان آورده و انفاق کرده ، مزدي فراوانش دهند وَمَا لَكُمْ لَا تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ لِتُؤْمِنُوا بِرَبِّكُمْ وَقَدْ أَخَذَ مِيثَاقَكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ چيست شما را که به خدا ايمان نمي آوريد و حال آنکه پيامبر شما را دعوت مي کند که به پروردگارتان ايمان بياوريد ، و اگر باور داريد از شما پيمان گرفته است ? هُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ عَلَى عَبْدِهِ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ لِيُخْرِجَكُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَإِنَّ اللَّهَ بِكُمْ لَرَؤُوفٌ رَّحِيمٌ اوست آن خدايي که بر بنده خود آيات روشن را نازل مي کند تا شما را، ازتاريکي به روشنايي آورد زيرا خدا به شما مشفق و مهربان است. وَمَا لَكُمْ أَلَّا تُنفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلِلَّهِ مِيرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَا يَسْتَوِي مِنكُم مَّنْ أَنفَقَ مِن قَبْلِ الْفَتْحِ وَقَاتَلَ أُوْلَئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِّنَ الَّذِينَ أَنفَقُوا مِن بَعْدُ وَقَاتَلُوا وَكُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ و چرا در راه خدا انفاق نمي کنيد و حال آنکه از آن خداست ميراث آسمانها و زمين ? از ميان شما آنان که پيش از فتح انفاق کرده و به جنگ رفته با آنان که بعد از فتح انفاق کرده اند و به جنگ رفته اند برابر نيستند درجت آنان فراتر است و خدا به همه وعده نيک مي دهد و به هر کاري که مي کنيد آگاه است. مَن ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ وَلَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ کيست که خدا را قرض الحسنه دهد تا براي او دو چندانش کند ، و مزدي نيکو يابد ?
#
{7} يأمر تعالى عبادَه بالإيمان به، وبرسوله وبما جاء به، وبالنفقة في سبيله من الأموال التي جعلها الله في أيديهم واستخْلَفَهم عليها؛ لينظر كيف يعملونَ. ثم لمَّا أمرهم بذلك؛ رغَّبهم وحثَّهم عليه بذكر ما رتَّب عليه من الثواب، فقال: {فالذين آمنوا منكم وأنفقوا لهم أجرٌ كبيرٌ}؛ أي: الذين جمعوا بين الإيمان بالله ورسوله والنفقة في سبيله لهم أجرٌ كبيرٌ، أعظمه وأجلُّه رِضا ربِّهم والفوزُ بدار كرامته وما فيها من النعيم المقيم الذي أعدَّه الله للمؤمنين والمجاهدين.
(7) خداوند بندگانش را فرمان می‌دهد تا به او و پیامبرش و به آنچه پیامبر آورده است ایمان بیاورند. همچنین آنها را فرمان می‌دهد تا از اموالی که خداوند در دست آنها قرار داده، و آنان را در آن جانشین ساخته، انفاق کنند تا بنگرد با آن، چه می‌کنند. سپس وقتی آنها را به این کار دستور داد، پاداش این کار را ذکر کرد و آنها را تشویق نمود و فرمود: (﴿فَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمۡ وَأَنفَقُواْ لَهُمۡ أَجۡرٞ كَبِيرٞ﴾) کسانی که هم به خدا و پیغمبرش ایمان آورده و هم در راه خدا بذل و بخشش کرده‌اند، پاداش بزرگی دارند؛ و بزرگ‌ترین پاداش آنها خشنودی پروردگار و دستیابی به سرای بهشت و نعمت‌های پایدار آن است، بهشتی که خداوند آن را برای مؤمنان و مجاهدان آماده کرده است. سپس انگیزه‌ای که آنها را به ایمان آوردن فرامی‌خواند، و عدم وجود مانع برای ایمان آوردن را بیان می‌نماید و می‌فرماید:
#
{8} ثم ذكر السَّبب الداعي لهم إلى الإيمان وعدم المانع منه، فقال: {وما لكم لا تؤمنونَ بالله والرسولُ يَدْعوكم لِتُؤْمِنوا بربِّكُم وقد أخذ ميثاقَكُم إن كنتُم مؤمنينَ}؛ أي: وما الذي يمنعكم من الإيمانِ والحالُ أنَّ الرسول محمداً - صلى الله عليه وسلم - أفضلُ الرسل وأكرمُ داعٍ دعا إلى الله يدعوكم؟! فهذا مما يوجِبُ المبادرة إلى إجابة دعوتِهِ والتلبيةِ والإجابةِ للحقِّ الذي جاء به، وقد أخذ عليكم العهدَ والميثاق بالإيمان إن كنتُم مؤمنين.
(8) (﴿وَمَا لَكُمۡ لَا تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلرَّسُولُ يَدۡعُوكُمۡ لِتُؤۡمِنُواْ بِرَبِّكُمۡ وَقَدۡ أَخَذَ مِيثَٰقَكُمۡ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ﴾) چه چیزی شما را از ایمان آوردن باز می‌دارد، در حالی که محمّد صلی الله علیه وسلم بهترین و بزرگوارترین پیامبران، و بهترین دعوتگری است که شما را به سوی خدا فرا می‌خواند. پس این ایجاب می‌نماید تا شتابان دعوت او را اجابت کنید؛ و به حقّی که با خود آورده است لبّیک بگوئید. و از شما عهد و پیمان گرفته که ایمان بیاورید، اگر شما مؤمن هستید. با وجود این از آنجا که به شما لطف دارد، فقط به این اکتفا نکرده است که بهترین و برترین شخصیت جهان شما را دعوت کند، بلکه پیامبر را با معجزات تأیید نموده، و با نشانه‌های روشن شما را به راست بودن آنچه که آورده راهنمایی کرده است.
#
{9} ومع ذلك من لطفه وعنايته بكم أنَّه لم يكتفِ بمجرَّد دعوة الرسول الذي هو أشرف العالَم، بل أيَّده بالمعجزات، ودلَّكم على صدق ما جاء به بالآيات البيِّنات؛ فلهذا قال: {هو الذي يُنَزِّلُ على عبدِهِ آياتٍ بيناتٍ}؛ أي: ظاهرات تدلُّ أهل العقول على صحَّة جميع ما جاء به، وأنَّه الحقُّ اليقين؛ {لِيُخْرِجَكم}: بإرسال الرسول إليكم وما أنزله الله على يده من الكتاب والحكمة {من الظُّلُمات إلى النور}؛ أي: من ظلمات الجهل والكفر إلى نور العلم والإيمان. وهذا من رحمته بكم ورأفته؛ حيث كان أرحم بعباده من الوالدة بولدها، {وإنَّ الله بكم لَرءوفٌ رحيمٌ}.
(9) بنابراین فرمود: (﴿هُوَ ٱلَّذِي يُنَزِّلُ عَلَىٰ عَبۡدِهِۦٓ ءَايَٰتِۢ بَيِّنَٰتٖ﴾) خداوند ذاتی است که بر بنده‌اش آیه‌های روشن نازل می‌کند؛ یعنی آیاتی که روشن هستند و خردمندان را بر صحّت و درستی همۀ آنچه که پیامبر آورده و بر اینکه آن حقّ و راست و یقینی است راهنمایی می‌کنند. (﴿لِّيُخۡرِجَكُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِ﴾) تا با فرستادن پیامبر به سوی شما، و کتاب و حکمتی که خداوند بر دست او نازل کرده است، شما را از تاریکی‌های جهالت و کفر بیرون بیاورد، و به نور علم و ایمان برساند. و این برای آن است که خداوند نسبت به شما لطف دارد، و در حقّ شما مهربان است، طوری که خداوند از مادر نسبت به فرزندش مهربان‌تر است. (﴿وَإِنَّ ٱللَّهَ بِكُمۡ لَرَءُوفٞ رَّحِيمٞ﴾) و خداوند نسبت به شما بخشندۀ مهربان است.
#
{10} {وما لكم ألاَّ تُنفِقوا في سبيل اللهِ وللهِ ميراثُ السمواتِ والأرض}؛ أي: وما الذي يمنعكم من النَّفقة في سبيل الله؟ وهي طرق الخير كلُّها، ويوجب لكم أن تبخلوا، {و} الحال أنَّه ليس لكم شيءٌ، بل {لله ميراثُ السمواتِ والأرض}: فجميع الأموال ستنتقلُ من أيديكم أو تنقلون عنها، ثم يعود الملك إلى مالكه تبارك وتعالى؛ فاغتنموا الإنفاق ما دامت الأموال في أيديكم، وانتهِزوا الفرصة. ثم ذَكَرَ تعالى تفاضُلَ الأعمال بحسب الأحوال والحكمة الإلهيَّة، فقال: {لا يستوي منكم من أنفقَ من قبل الفتح وقاتَلَ أولئك أعظمُ درجةً من الذين أنفقوا من بعدُ وقاتَلوا}: المراد بالفتح هنا هو فتحُ الحُدَيْبِيَةِ، حين جرى من الصُّلح بين الرسول وبين قريش، مما هو أعظم الفتوحات التي حصل فيها نشرُ الإسلام واختلاطُ المسلمين بالكافرين والدَّعوة إلى الدين من غير معارض، فدخل الناس من ذلك الوقت في دين الله أفواجاً، واعتزَّ الإسلام عزًّا عظيماً، وكان المسلمون قبل هذا الفتح لا يقدرون على الدَّعوة إلى الدين في غير البقعة التي أسلم أهلُها كالمدينة وتوابعها، وكان مَنْ أسلم من أهل مكَّة وغيرها من ديار المشركين يُؤْذَى ويَخَافُ؛ فلذلك كان مَنْ أسلم قبل الفتح [وأنفق] وقاتل أعظمَ درجةً وأجراً وثواباً ممَّن لم يسلمْ ويقاتِلْ وينفقْ إلاَّ بعد ذلك؛ كما هو مقتضى الحكمة، ولهذا كان السابقون وفضلاء الصحابة غالبهم أسلم قبل الفتح. ولمَّا كان التفضيلُ بين الأمور قد يُتَوَهَّم منه نقصٌ وقدحٌ في المفضول؛ احترز تعالى من هذا بقوله: {وكلًّا وَعَدَ الله الحسنى}؛ أي: الذين أسلموا وقاتلوا وأنفقوا من قبل الفتح وبعده كلُّهم وَعَدَه الله الجنة. وهذا يدلُّ على فضل الصحابة كلِّهم رضي الله عنهم، حيث شهد الله لهم بالإيمان ووعَدَهم الجنة. {والله بما تعملونَ خبيرٌ}: فيجازي كلًّا منكم على ما يعلمه من عمله.
(10) (﴿وَمَا لَكُمۡ أَلَّا تُنفِقُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ وَلِلَّهِ مِيرَٰثُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾) چه چیز شما را از انفاق کردن در راه خدا بازمی‌دارد، [راه خدا که همۀ راه‌های خیر را در بر می‌گیرد]؟ چه چیز باعث می‌شود تا تنگ چشمی و بخل بورزید، حال آنکه شما چیزی ندارید بلکه همۀ اموال و دارایی‌تان یا از دست شما بیرون خواهد آمد و یا شما از آنها جدا خواهید شد، آنگاه دارایی به صاحبش که خداوند تبارک و تعالی است برمی‌گردد. پس مادامی که اموالی را در دست دارید، انفاق را غنیمت شمارید و فرصت را غنیمت بدانید. سپس خداوند تفاضل اعمال را برحسب حالات و حکمت الهی بیان کرد و فرمود: (﴿لَا يَسۡتَوِي مِنكُم مَّنۡ أَنفَقَ مِن قَبۡلِ ٱلۡفَتۡحِ وَقَٰتَلَۚ أُوْلَٰٓئِكَ أَعۡظَمُ دَرَجَةٗ مِّنَ ٱلَّذِينَ أَنفَقُواْ مِنۢ بَعۡدُ وَقَٰتَلُواْ﴾) کسانی از شما که پیش از فتح انفاق کرده‌اند و جنگیده‌اند، با انفاق کنندگان و جهادگران پس از فتح یکسان و برابر نیستند. منظور از فتح در اینجا، فتح حدیبیه است؛ آنگاه که میان پیامبر و قریش پیمان صلح امضاء شد که از بزرگ‌ترین فتوحات می‌باشد و در آن اسلام گسترش یافت و مسلمان‌ها با کافران درآمیختند و بدون مخالفتِ کسی دعوت کردن به دین ممکن شد. پس در این وقت گروه‌های زیادی به اسلام گرویدند، و اسلام قدرت و عزّت بزرگی به دست آورد. ومسلمان‌ها قبل از این فتح، جز در سرزمینی که اهالی آن مسلمان شده بودند مانند مدینه و توابع آن نمی‌توانستند به دین دعوت کنند. و کسانی که از سرزمین مکّه یا دیگر شهرهای مشرکین بودند، وقتی مسلمان می‌شدند مورد اذیّت و آزار قرار می‌گرفتند و هراس داشتند. بنابراین کسانی که پیش از فتح مسلمان شده و انفاق کرده و جنگیده‌اند، پاداش و مقام بزرگ‌تر و برتری دارند نسبت به کسانی که بعد از فتح اسلام آورده و انفاق نموده و جهاد کرده‌اند. همان‌طور که حکمت نیز این را اقتضا می‌نماید. بنابراین پیشگامان و بزرگان اصحاب اغلب قبل از فتح مسلمان شده بودند. و از آنجا که برتری قایل شدن برای آن دسته از مسلمانان که قبل از فتح اسلام آورده و انفاق کرده‌اند، این توهّم را ایجاد می‌کند که چه بسا کسانی که دیگران بر آنان برتری داده شده‌اند نوعی کاستی و عیب دارند، خداوند این توهّم را ردّ کرد و فرمود: (﴿وَكُلّٗا وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡحُسۡنَىٰ﴾) و خداوند به هریک از آنان؛ یعنی هم به کسانی که قبل از فتح اسلام آورده و انفاق کرده و جهاد نموده‌اند، و هم به کسانی که بعد از فتح اسلام آورده و انفاق نموده و جهاد کرده‌اند وعدۀ بهشت داده است. و این بر فضیلت همۀ اصحاب ـ رضی‌الله عنهم ـ دلالت می‌کند که خداوند به مؤمن بودنشان گواهی داده، و آنها را وعدۀ بهشت داده است (﴿وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِيرٞ﴾) و خداوند به آنچه می‌کنید بیناست. پس هرکدام از شما را بر اساس آنچه که انجام داده است، پاداش می‌دهد.
#
{11} ثم حثَّ على النفقة في سبيله؛ لأنَّ الجهاد متوقِّف على النفقة فيه وبذل الأموال في التجهُّز له، فقال: {مَن ذا الذي يُقْرِضُ الله قرضاً حسناً}: وهي النفقة الطيِّبة التي تكون خالصةً لوجه الله موافقةً لمرضاة الله من مال حلال طيبٍ طيبةً به نفسه، وهذا من كرم الله تعالى؛ حيث سمَّاه قرضاً، والمال ماله، والعبيد عبيده ، ووعد بالمضاعفة عليه أضعافاً كثيرةً، وهو الكريم الوهَّابُ، وتلك المضاعفة محلُّها وموضعها يوم القيامةِ، يوم كلٌّ يتبيَّن فقرُه، ويحتاج إلى أقلِّ شيءٍ من الجزاء الحسن، ولهذا قال:
(11) سپس آنها را تشویق نمود تا در راه خدا انفاق کنند؛ چون جهاد در راه خدا بدون انفاق و بذل اموال برای ساماندهی جهاد میسّر نیست. پس فرمود: (﴿مَّن ذَا ٱلَّذِي يُقۡرِضُ ٱللَّهَ قَرۡضًا حَسَنٗا﴾) کیست که به خدا قرض نیکویی دهد؛ و آن انفاق و بذل و بخشش پاکیزه است که خالصانه برای خداست، و مطابق با رضایت او از مال و دارایی حلال داده می‌شود. و این از لطف خداوندی است که چنین بذل و بخششی را قرض نامیده است، حال آنکه مال و دارایی همه از آن او است و همه بندۀ او هستند. و وعده داده که آن را چندین برابر می‌گرداند، و او بزرگوار و بخشنده است. و این دو چندان کردن در روز قیامت است؛ روزی که نیازمندیِ هر انسانی روشن و آشکار می‌گردد. و هر انسانی به کوچک‌ترین پاداش نیک نیازمند است. بنابراین فرمود:
: 12 - 15 #
{يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ يَسْعَى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَبِأَيْمَانِهِمْ بُشْرَاكُمُ الْيَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (12) يَوْمَ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انْظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُوا وَرَاءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذَابُ (13) يُنَادُونَهُمْ أَلَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ قَالُوا بَلَى وَلَكِنَّكُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ وَتَرَبَّصْتُمْ وَارْتَبْتُمْ وَغَرَّتْكُمُ الْأَمَانِيُّ حَتَّى جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ وَغَرَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ (14) فَالْيَوْمَ لَا يُؤْخَذُ مِنْكُمْ فِدْيَةٌ وَلَا مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مَأْوَاكُمُ النَّارُ هِيَ مَوْلَاكُمْ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ (15)}.
يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ يَسْعَى نُورُهُم بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَبِأَيْمَانِهِم بُشْرَاكُمُ الْيَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ روزي که مردان مؤمن و زنان مؤمن را ببيني که نورشان پيشاپيش و در، سمت راستشان مي رود در آن روز بشارتتان به بهشتهايي است که در آن نهرها روان است و در آن جاويد خواهيد ماند ، و اين کاميابي بزرگي است يَوْمَ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِن نُّورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُوا وَرَاءكُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا فَضُرِبَ بَيْنَهُم بِسُورٍ لَّهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِن قِبَلِهِ الْعَذَابُ روزي که مردان منافق و زنان منافق به کساني که ايمان آورده اند مي ، گويند: درنگي کنيد تا از نورتان فروغي گيريم گويند : به دنيا بازگرديد و ازآنجا نور بطلبيد ميانشان ديواري برآورند که بر آن ديوار دري باشد ، درون آن رحمت باشد و بيرون آن عذاب. يُنَادُونَهُمْ أَلَمْ نَكُن مَّعَكُمْ قَالُوا بَلَى وَلَكِنَّكُمْ فَتَنتُمْ أَنفُسَكُمْ وَتَرَبَّصْتُمْ وَارْتَبْتُمْ وَغَرَّتْكُمُ الْأَمَانِيُّ حَتَّى جَاء أَمْرُ اللَّهِ وَغَرَّكُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ و آنها را ندا دهند که آيا ما با شما همراه نبوديم ? مي گويند : بلي ، اما شما خويشتن را در بلا افکنديد و به انتظار نشستيد و در شک بوديد و آرزوها شما را بفريفت تا آنگاه که فرمان خدا در رسيد و شيطان به خدا مغرورتان کرد فَالْيَوْمَ لَا يُؤْخَذُ مِنكُمْ فِدْيَةٌ وَلَا مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مَأْوَاكُمُ النَّارُ هِيَ مَوْلَاكُمْ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ و امروز نه از شما فديه اي پذيرند و نه از کافران جايگاهتان آتش است آتش سزاوار شماست و بد سرانجامي است.
#
{12} يقول تعالى مبيناً لفضل الإيمان واغتباط أهله به يوم القيامةِ: {يوم تَرى المؤمنينَ والمؤمناتِ يسعى نورُهم بين أيديهم وبأيْمانِهِم}؛ أي: إذا كان يوم القيامةِ، وكوِّرَتِ الشمسُ وخسفَ القمرُ وصار الناس في الظُّلمة، ونُصِبَ الصراط على متن جهنم؛ فحينئذٍ ترى المؤمنين والمؤمنات يسعى نورُهم بين أيديهم وبأيمانهم، فيمشون بنورهم وأيمانهم في ذلك الموقف الهائل الصعب كلٌّ على قَدْرِ إيمانه، ويبشَّرون عند ذلك بأعظم بشارة، فيُقالُ: {بُشراكم اليومَ جناتٌ تجري من تحتِها الأنهارُ خالدين فيها ذلك هو الفوزُ العظيمُ}: فلله ما أحلى هذه البشارة بقلوبهم وألذَّها لنفوسهم؛ حيث حصل لهم كلُّ مطلوب محبوب، ونجوا من كلِّ شرٍّ ومرهوب.
(12) خداوند متعال با بیان فضیلت ایمان، و لذّت بردن مؤمنان از آن در روز قیامت، می‌فرماید: (﴿يَوۡمَ تَرَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ يَسۡعَىٰ نُورُهُم بَيۡنَ أَيۡدِيهِمۡ وَبِأَيۡمَٰنِهِم﴾) وقتی که قیامت برپا می‌شود و خورشید و ماه تاریک و بی‌نور می‌گردند، و مردم در تاریکی قرار می‌گیرند، و پل صراط روی جهنّم نصب می‌گردد، در آن هنگام زنان و مردان مؤمن را خواهی دید که نورشان پیش روی آنان و از سمت راستشان با شتاب در حرکت است، پس آنها به وسیلۀ ایمان و نور خود در آن محل دشوار و وحشتناک جلو می‌روند، و هرکس به اندازۀ ایمان خود نور دارد، و در آن وقت بزرگ‌ترین مژده به آنها داده شده و گفته می‌شود: (﴿بُشۡرَىٰكُمُ ٱلۡيَوۡمَ جَنَّٰتٞ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَاۚ ذَٰلِكَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ﴾) امروز شما را مژده باد به باغ‌هایی که رودبارها از زیر کاخ‌های آن جاری است، و در آنجا جاودانه‌اید. این است رستگاری بزرگ. سوگند به خدا که این مژده برای آنها بسیار شیرین و لذّت‌بخش است؛ چون تمامی خواسته‌های آنها تحقّق یافته، و هر امر ناگوار و نامطلوبی از آنها دور شده است.
#
{13} فإذا رأى المنافقون المؤمنين يمشون بنورهم ، وهم قد طُفِئَ نورُهم وبقوا في الظُّلمات حائرين؛ قالوا للمؤمنين: {انظُرونا نَقْتَبِسْ من نورِكم}؛ أي: أمهلونا لننال من نوركم ما نمشي به لننجوَ من العذاب، فـ {قيلَ} لهم: {ارجِعوا وراءَكُم فالْتَمِسوا نوراً}؛ أي: إن كان ذلك ممكناً، والحال أنَّ ذلك غير ممكن، بل هو من المحالات، فضُرِبَ بين المؤمنين والمنافقين {بسورٍ}؛ أي: حائط منيع وحصنٍ حصينٍ {له بابٌ باطنُه فيه الرحمةُ}: وهو الذي يلي المؤمنين، {وظاهرُهُ من قِبَلِهِ العذابُ}: وهو الذي يلي المنافقين.
(13) وقتی منافقان، مؤمنان را می‌بینند که به وسیلۀ نورشان راه می‌روند، و منافقان نورشان خاموش می‌گردد و در تاریکی‌ها حیران می‌مانند به مؤمنان می‌گویند: (﴿ٱنظُرُونَا نَقۡتَبِسۡ مِن نُّورِكُمۡ﴾) به ما مهلت و فرصت دهید تا از نور شما برگیریم و به وسیلۀ آن حرکت کنیم تا از عذاب نجات یابیم. (﴿قِيلَ ٱرۡجِعُواْ وَرَآءَكُمۡ فَٱلۡتَمِسُواْ نُورٗا﴾) به آنها گفته می‌شود: «به پشت سرتان و به دنیا برگردید و نوری بجویید.» یعنی اگر خواستۀ شما ممکن است پس به عقب برگردید، حال آنکه بازگشت به دنیا محال است و امکان ندارد. (﴿فَضُرِبَ بَيۡنَهُم بِسُورٖ﴾) پس میان مؤمنان و منافقان دیوار و دژ محکمی زده می‌شود. (﴿لَّهُۥ بَابُۢ بَاطِنُهُۥ فِيهِ ٱلرَّحۡمَةُ وَظَٰهِرُهُۥ مِن قِبَلِهِ ٱلۡعَذَابُ﴾) داخل آن، که رو به مؤمنان است رحمت می‌باشد؛ و خارج آن، که رو به منافقان است عذاب است. منافقان، مؤمنان را صدا می‌زنند
#
{14} فينادي المنافقونَ المؤمنين، فيقولونَ تضرُّعاً وترحُّماً: {ألم نكن معكُمْ}: في الدُّنيا نقول: لا إله إلاَّ الله، ونصلِّي ونصوم ونجاهد ونعمل مثل عملكم؟ {قالوا بلى}: كنتم معنا في الدنيا وعملتُم في الظاهر مثلَ عملنا، ولكنَّ أعمالَكم أعمالُ المنافقين من غيرِ إيمانٍ ولا نيَّةٍ صادقةٍ صالحةٍ، {بل فَتَنتُم أنفسَكم [وتربَّصْتُم] وارْتَبْتُم}؛ أي: شككتم في خبر الله الذي لا يقبل شكًّا، {وغرَّتْكُم الأماني}: الباطلة؛ حيث تمنَّيتم أن تنالوا منالَ المؤمنين وأنتم غير موقنين، {حتى جاء أمرُ الله}؛ أي: حتى جاءكم الموتُ وأنتم بتلك الحالة الذَّميمة، {وغَرَّكم بالله الغَرورُ}: وهو الشيطانُ الذي زين لكم الكفر والريبَ فاطمأننتم به، ووثقتم بوعدِهِ وصدَّقتم خبره.
(14) و با تضرّع و زاری می‌گویند: (﴿أَلَمۡ نَكُن مَّعَكُمۡ﴾) آیا در دنیا ما با شما نبودیم و نمی‌گفتیم «لا اله الا الله»، و نماز نمی‌خواندیم و روزه نمی‌گرفتیم و جهاد نمی‌کردیم و همان کاری که شما انجام می‌دادید انجام نمی‌دادیم؟! (﴿قَالُواْ بَلَىٰ﴾) می‌گویند: «بلی!» شما در دنیا با ما بودید و در ظاهر همان کاری را که ما انجام می‌دادیم می‌کردید، ولی اعمال شما منافقانه بود و بدون ایمان و بدون نیّتِ درست انجام می‌شد. (﴿وَلَٰكِنَّكُمۡ فَتَنتُمۡ أَنفُسَكُمۡ وَتَرَبَّصۡتُمۡ وَٱرۡتَبۡتُمۡ﴾) ولی شما خود را گرفتار فتنه و بلا نمودید، و چشم به راه ماندید و در خبر خداوند که جای شک و تردیدی در آن نیست شک کردید. (﴿وَغَرَّتۡكُمُ ٱلۡأَمَانِيُّ﴾) و آرزوهای باطل شما را گول زد؛ یعنی گمان ‌بردید و آرزو ‌کردید که آنچه مؤمنان به دست می‌آورند شما هم به دست خواهید آورد، حال آنکه شما یقین و باور ندارید. (﴿حَتَّىٰ جَآءَ أَمۡرُ ٱللَّهِ﴾) تا اینکه مرگ به سراغ شما آمد، و شما در آن حالت زشت قرار گرفتید. (﴿وَغَرَّكُم بِٱللَّهِ ٱلۡغَرُورُ﴾) و فریبنده شما را فریفت. و فریبنده، شیطان است که کفر و شک را برای شما آراست، و آنگاه شما به آن اطمینان پیدا کردید و به وعدۀ آن اعتماد نمودید و خبرش را تصدیق کردید.
#
{15} {فاليومَ لا يؤخَذُ منكم فديةٌ ولا من الذين كفروا}: ولو افتديتم بملء الأرض ذهباً ومثله معه؛ لما تقبل منكم. {مأواكُمُ النارُ}؛ أي: مستقرُّكم، {هي مولاكم}: التي تتولاَّكم وتضمُّكم إليها، {وبئس المصير}: النار؛ قال تعالى: {وأمَّا مَنْ خَفَّتْ موازينُه. فأمُّه هاويةٌ وما أدراك ما هيه. نارٌ حاميةٌ}.
(15) (﴿فَٱلۡيَوۡمَ لَا يُؤۡخَذُ مِنكُمۡ فِدۡيَةٞ وَلَا مِنَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ﴾) پس امروز هم از شما و هم از کافران هیچ بلاگردانی پذیرفته نمی‌شود. پس اگر به اندازۀ دو برابر زمین، طلا را به عنوان فدیه بپردازید، از شما پذیرفته نمی‌شود، (﴿مَأۡوَىٰكُمُ ٱلنَّارُ﴾) جایگاه شما آتش دوزخ است. (﴿هِيَ مَوۡلَىٰكُمۡ﴾) آتش که یاور و سرپرست شماست و شما را به آغوش می‌گیرد. (﴿وَبِئۡسَ ٱلۡمَصِيرُ﴾) و آتشِ دوزخ چه بد سرنوشتی است! خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَأَمَّا مَنۡ خَفَّتۡ مَوَٰزِينُهُۥ فَأُمُّهُۥ هَاوِيَةٞ وَمَآ أَدۡرَىٰكَ مَا هِيَهۡ نَارٌ حَامِيَةُۢ﴾ پس امّا هرکس که کفّۀ نیکی‌های او سبک باشد، [بداند] که بازگشتگاهش دوزخ است. و تو از کجا دانی که آن چیست؟ آتشی زبانه‌زن است.
: 16 - 17 #
{أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلُ فَطَالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ (16) اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (17)}.
أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَكَثِيرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ آيا مؤمنان را وقت آن نرسيده است که دلهايشان در برابر ياد خدا و آن ، سخن حق که نازل شده است ، خاشع شود ? همانند آن مردمي نباشند که پيش ازاين کتابشان داديم و چون مدتي بر آمد دلهايشان سخت شد و بسياري نافرمان شدند اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ بدانيد که خدا زمين را پس از مردنش زنده مي کند ما آيات را برايتان به روشني بيان کرديم ، باشد که به عقل دريابيد.
#
{16} لما ذكر حال المؤمنين والمؤمنات والمنافقين والمنافقات في الدار الآخرة؛ كان ذلك مما يدعو القلوب إلى الخشوع لربِّها والاستكانة لعظمته، فعاتب الله المؤمنين على عدم ذلك، فقال: {ألم يأنِ للذين آمنوا أن تَخْشَعَ قلوبُهم لذِكْرِ الله وما نَزَلَ من الحقِّ}؛ أي: ألم يأتِ الوقتُ الذي به تلينُ قلوبهم وتخشعُ لذِكْر الله الذي هو القرآن وتنقادُ لأوامره وزواجره وما نَزَلَ من الحقِّ الذي جاء به محمدٌ - صلى الله عليه وسلم -، وهذا فيه الحثُّ على الاجتهاد على خشوع القلب لله تعالى ولما أنزله من الكتاب والحكمة، وأن يتذكَّر المؤمنون المواعظ الإلهيَّة والأحكام الشرعيَّة كلَّ وقت ويحاسبوا أنفسَهم على ذلك، {ولا يكونوا كالذين أوتوا الكتاب من قَبْلُ فطال عليهم الأمدُ}؛ أي: ولا يكونوا كالذين أنزل الله عليهم الكتابَ الموجبَ لخشوع القلب والانقياد التامِّ، ثم لم يدوموا عليه، ولا ثَبَتوا، بل طال عليهم الزمان، واستمرَّتْ بهم الغفلةُ، فاضمحلَّ إيمانُهم وزال إيقانهم؛ {فقستْ قلوبُهم وكثيرٌ منهم فاسقونَ}: فالقلوب تحتاجُ في كلِّ وقتٍ إلى أن تُذَكَّرَ بما أنزل الله وتناطق بالحكمة، ولا ينبغي الغفلة عن ذلك؛ فإنَّه سببٌ لقسوة القلب وجمود العين.
(16) وقتی حالت زنان و مردان مؤمن و زنان و مردان منافق را در جهان آخرت بیان کرد، امری که دل‌ها را به کرنش و خشوع برای پروردگار فرامی‌خواند، مؤمنان را سرزنش کرد که چرا دل‌هایشان فروتن نمی‌شود و فرمود: (﴿أَلَمۡ يَأۡنِ لِلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَن تَخۡشَعَ قُلُوبُهُمۡ لِذِكۡرِ ٱللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ ٱلۡحَقِّ﴾) آیا وقت آن فرا نرسیده که دل‌های مؤمنان در برابر ذکر خدا -که قرآن است- بلرزد و کرنش یابد، و مطیع فرمان‌های الهی شود، و از آنچه از حقّ نازل شده و محمّد صلی الله علیه وسلم آن را آورده است پیروی نمایند؟ در اینجا آدمی به تلاش برای فروتنی و کرنش قلب برای خداوند، و خضوع یافتن آن در برابر کتاب و حکمتی که خداوند نازل کرده است تشویق شده است. و به این ترغیب شده که مؤمنان باید مواعظ الهی و احکام شرعی را در هر وقت به یاد بیاورند و خود را محاسبه کنند. (﴿وَلَا يَكُونُواْ كَٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ مِن قَبۡلُ فَطَالَ عَلَيۡهِمُ ٱلۡأَمَدُ فَقَسَتۡ قُلُوبُهُمۡ﴾) و مانند کسانی نباشند که خداوند کتاب را برای آنها نازل فرمود تا دل‌هایشان خشوع یابد و کاملاً فرمانبردار باشند، امّا آنها پایدار نماندند، بلکه روزگار بر آنان به درازا کشید، و غفلت و بی‌خبری‌شان ادامه یافت، و آنگاه ایمان و باورشان از بین رفت. (﴿فَقَسَتۡ قُلُوبُهُمۡ وَكَثِيرٞ مِّنۡهُمۡ فَٰسِقُونَ﴾) سپس سنگدل شدند، و بسیاری از آنها بدکارند. دل‌ها در هر وقت به این نیاز دارند که آنچه را خداوند نازل کرده است یادآوری نمایند، و حکمت را تکرار کنند، و نباید از این غافل شوند؛ چون غفلت از یاد خدا سبب سنگدلی می‌گردد، و باعث می‌شود تا هرگز از چشم‌ها به سبب خوف الهی اشک سرازیر نشود.
#
{17} {اعلموا أنَّ الله يُحيي الأرض بعد موتِها قد بَيَّنَّا لكم الآياتِ لعلَّكم تَعْقِلونَ}: فإن الآيات تدلُّ العقول على المطالب الإلهيَّة، والذي أحيا الأرض بعد موتها قادرٌ على أن يُحْيِيَ الأموات بعد موتهم فيجازِيَهم بأعمالهم، والذي أحيا الأرض بعد موتها بماء المَطرِ، قادرٌ على أن يُحْيِيَ القلوب الميتة بما أنزله من الحقِّ على رسوله. وهذه الآية تدلُّ على أنه لا عقل لمن لَم يهتدِ بآيات الله ولم ينقدْ لشرائع الله.
(17) (﴿ٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ يُحۡيِ ٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ مَوۡتِهَاۚ قَدۡ بَيَّنَّا لَكُمُ ٱلۡأٓيَٰتِ لَعَلَّكُمۡ تَعۡقِلُونَ﴾) بدانید که خداوند زمین مرده را زنده می‌گرداند. و ما آیات را برای شما به روشنی بیان کرده‌ایم تا خرد ورزید. چون آیات و نشانه‌های خدا عقل‌ها را بر شناخت و معرفت الهی راهنمایی می‌کنند، و اینکه خداوندی که زمین را پس از پژمردگی‌اش زنده گردانده، می‌تواند مردگان را پس از مرگشان زنده بگرداند، و آنگاه آنها را طبق کارهایی که کرده‌اند جزا و سزا بدهد. خداوندی که زمین را با آب باران زنده و خرّم می‌گرداند، می‌تواند دل‌های مرده را با حقّی که بر پیامبرش نازل فرموده زنده نماید. و این آیه بر این دلالت می‌نماید که هر کسی به وسیلۀ آیات خداوندی راهیاب نشود و از دستورات و آئین‌های الهی فرمانبرداری نکند، عقل و خرد ندارد.
: 18 - 19 #
{إِنَّ الْمُصَّدِّقِينَ وَالْمُصَّدِّقَاتِ وَأَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا يُضَاعَفُ لَهُمْ وَلَهُمْ أَجْرٌ كَرِيمٌ (18) وَالَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ أُولَئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَالشُّهَدَاءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَنُورُهُمْ وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ (19)}.
إِنَّ الْمُصَّدِّقِينَ وَالْمُصَّدِّقَاتِ وَأَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا يُضَاعَفُ لَهُمْ وَلَهُمْ أَجْرٌ كَرِيمٌ خدا به مردان صدقه دهنده و زنان صدقه دهنده اي که به خدا قرض الحسنه مي دهند ، دو چندان پاداش مي دهد ، و نيز آنها را اجري نيکوست وَالَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ أُوْلَئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَالشُّهَدَاء عِندَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَنُورُهُمْ وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ کساني که به خدا و پيامبرانش ايمان آورده اند ، راستگويان و، راستکارانند و شهيدان در نزد پروردگارشان هستند صاحب پاداش و نور خويشند وآنها که کافرند و آيات ما را تکذيب مي کنند ، در جهنمند.
#
{18} {إنَّ المصَّدِّقينَ والمُصَّدِّقاتِ}: بالتشديد؛ أي: الذين أكثروا من الصدقات الشرعيَّة والنفقات المرضيَّة، {وأقرضوا الله قرضاً حسناً}: بأن قدَّموا من أموالهم في طرق الخيرات ما يكون ذخراً لهم عند ربِّهم، {يضاعَفُ لهم}: الحسنة بعشر أمثالها إلى سبعمائة ضعف إلى أضعافٍ كثيرةٍ، {ولهم أجرٌ كريمٌ}: وهو ما أعدَّه الله لهم في الجنة ممَّا لا تعلمُه النفوس.
(18) (﴿إِنَّ ٱلۡمُصَّدِّقِينَ وَٱلۡمُصَّدِّقَٰتِ﴾) همانا کسانی که بسیار صدقه و انفاق می‌کنند، (﴿وَأَقۡرَضُواْ ٱللَّهَ قَرۡضًا حَسَنٗا﴾) و کسانی که به خداوند قرض نیکو می‌دهند به این صورت که مال‌هایشان را در راه‌های خیر مصرف می‌نمایند، چیزهایی که در راه خدا می‌بخشند برایشان نزد پروردگارشان ذخیره می‌گردد، (﴿يُضَٰعَفُ لَهُمۡ﴾) و نیکی برای آنها ده برابر تا هفتصد برابر و [حتّی] بیشتر می‌گردد. (﴿وَلَهُمۡ أَجۡرٞ كَرِيمٞ﴾) و آنان پاداش ارزشمندی دارند؛ و آن چیزی است که خداوند برایشان در بهشت آماده کرده است؛ چیزهایی که هیچ کس [مقدار و میزان آن را ] نمی‌داند.
#
{19} {والذين آمنوا باللهِ ورسلِهِ}: والإيمانُ عند أهل السُّنَّة ما دلَّ عليه الكتاب والسنة، هو قول القلب واللسان وعمل القلب واللسان والجوارح، فيشمل ذلك جميع شرائع الدين الظاهرة والباطنة، فالذين جمعوا [بين] هذه الأمور {هم الصدِّيقون}؛ أي: الذين مرتبتهم فوق مرتبة عموم المؤمنين ودون مرتبة الأنبياء. وقوله: {والشهداءُ عند ربِّهم لهم أجرُهم ونورُهم}؛ كما ورد في الحديث الصحيح: «إنَّ في الجنَّة مائةَ درجةٍ، ما بين كلِّ درجتين كما بين السماء والأرض، أعدَّها الله للمجاهدين في سبيله». وهذا يقتضي شدَّة علوِّهم ورفعتهم وقربهم من الله تعالى، {والذين كفروا وكَذَّبوا بآياتِنا أولئك أصحابُ الجحيم}: فهذه الآيات جمعت أصناف الخلق المتصدِّقين والصِّديقين والشهداء وأصحاب الجحيم، فالمتصدِّقون الذين [كان] جُلُّ عملهم الإحسان إلى الخلق وبذلُ النفع لهم بغاية ما يمكنهم، خصوصاً بالنفع بالمال في سبيل الله، والصِّدِّيقون هم الذين كمَّلوا مراتب الإيمان والعمل الصالح والعلم النافع واليقين الصادق، والشهداء هم الذين قاتلوا في سبيل الله لإعلاء كلمة الله، وبَذَلوا أنفسَهم وأموالهم فَقُتِلوا، وأصحاب الجحيم هم الكفار الذين كذَّبوا بآيات الله. وبقي قسمٌ ذكرهم الله في سورة فاطر، وهم المقتصدون الذين أدَّوا الواجبات وتركوا المحرمات؛ إلاَّ أنَّهم حصل منهم بعض التقصير بحقوق الله وحقوق عباده؛ فهؤلاء مآلهم الجنة ، وإن حصل لبعضهم عقوبة ببعض ما فعل.
(19) (﴿وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِٱللَّهِ وَرُسُلِهِۦٓ﴾) و کسانی که به خدا و پیغمبرش ایمان آوردند. ایمان نزد اهل سنّت همان چیزی است که قرآن و سنّت بر آن دلالت می‌نمایند، و آن عبارت است از تصدیق قلب و اقرار با زبان و عمل با قلب و زبان و جوارح. پس این شامل تمام دستورات و آئین‌های ظاهری و باطنی دین می‌شود. بنابراین کسانی که همۀ این امور را داشته باشند صدّیقان هستند؛ یعنی کسانی هستند که مقام آنها بالاتر از مقام عموم مؤمنان، و پائین‌تر از مقام پیامبران است. (﴿وَٱلشُّهَدَآءُ عِندَ رَبِّهِمۡ لَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ وَنُورُهُمۡ﴾) و شهیدان نزد پروردگارشان از پاداش و نور خود برخوردارند. همان‌طور که در حدیث صحیح آمده است: «بهشت صد درجه است و میان هر دو مقام و درجه، به اندازۀ زمین و آسمان فاصله وجود دارد. خداوند این مقام‌ها را برای مجاهدان راه خدا آماده کرده است.» و این مقتضی شدت و بلندی و رفعت آنان و نزدیکی‌شان از خداوند متعال است. (﴿وَٱلَّذِينَ كَفَرُواْ وَكَذَّبُواْ بِ‍َٔايَٰتِنَآ أُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَحِيمِ﴾) و کسانی که کفر ورزیدند و آیات ما را دروغ انگاشتند ایشان دوزخیان‌اند. در این آیات انواع مردم از قبیل: صدقه‌دهندگان و صدّیقان و شهیدان و دوزخیان ذکر شده‌اند، صدقه‌دهندگان کسانی هستند که بزرگ‌ترین کارشان نیکی کردن با مردم و بذل و بخشش به آنها در حد توان است، به خصوص آنها با انفاق مال خود در راه خدا مردم را بهره‌مند می‌سازند. صدّیقان نیز کسانی هستند که مراتب ایمان و عمل صالح و علم مفید و یقین صادق را کامل گردانده‌اند. و شهیدان کسانی هستند که در راه خدا برای اعلای حکم او جنگیده و جان و مالشان را فدا کرده و کشته شده‌اند. و دوزخیان، کافران هستند؛ آنهایی که آیات خدا را تکذیب کرده‌اند. گروهی دیگر باقی می‌ماند که خداوند در سورۀ فاطر آنها را ذکر کرده است و آنها میانه‌روان هستند؛ کسانی که واجبات را انجام داده و آنچه را که خداوند از آن نهی کرده است ترک گفته‌اند. امّا در ادای برخی از حقوق خدا و حقوق بندگانش از آنها کوتاهی‌هایی سر زده است. چنین کسانی سرانجام به بهشت می‌روند، گرچه کیفر پاره‌ای از کارهایشان را خواهند دید.
: 20 - 21 #
{اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطَامًا وَفِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ (20) سَابِقُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا كَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ (21)}.
اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطَامًا وَفِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ بدانيد که زندگي اينجهاني بازيچه است و بيهودگي و آرايش و فخر فروشي ، وافزون جويي در اموال و اولاد همانند باراني به وقت است که روييدنيهايش کافران را به شگفت افکند سپس پژمرده مي شود و بيني که زرد گشته است و خاک شده است و در آخرت نصيب گروهي عذاب سخت است و نصيب گروهي آمرزش خدا و خشنودي او و زندگي دنيا جز متاعي فريبنده نيست سَابِقُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا كَعَرْضِ السَّمَاء وَالْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاء وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ براي رسيدن به آمرزش پروردگارتان و بهشتي که پهناي آن همسان پهناي آسمانها و زمين است ، بر يکديگر پيشي گيريد اين بهشت براي کساني که به خدا و پيامبرانش ايمان آورده اند ، مهيا شده است اين بخشايشي است از جانب خدا که به هر که مي خواهد ارزانيش مي دارد ، که خدا صاحب بخشايشي بزرگ است ،
#
{20} يخبر تعالى عن حقيقة الدُّنيا وما هي عليه، ويبيِّن غايتها وغاية أهلها؛ بأنَّها {لعبٌ ولهوٌ}: تلعب بها الأبدان وتلهو بها القلوب، وهذا مصداقُه ما هو موجودٌ وواقعٌ من أبناء الدُّنيا؛ فإنَّك تجِدُهم قد قطعوا أوقاتَ عُمُرِهِم بلهوِ قلوبهم وغفلتهم عن ذكر الله وعمَّا أمامهم من الوعد والوعيد، وتراهم قد اتَّخذوا دينَهم لعباً ولهواً؛ بخلاف أهل اليقظة وعُمَّال الآخرة؛ فإنَّ قلوبَهم معمورةٌ بذكر الله ومعرفته ومحبَّته، وقد شغلوا أوقاتهم بالأعمال التي تقرِّبهم إلى الله من النفع القاصر والمتعدِّي. وقوله: {وزينةٌ}؛ أي: تزين في اللباس والطعام والشراب والمراكب والدُّور والقصور والجاه وغير ذلك، {وتفاخرٌ بينكم}؛ أي: كلُّ واحدٍ من أهلها يريد مفاخرةَ الآخر، وأن يكونَ هو الغالبَ في أمورها، والذي له الشهرةُ في أحوالها، {وتكاثرٌ في الأموال والأولادِ}؛ أي: كلٌّ يريدُ أن يكون هو الكاثر لغيره في المال والولد، وهذا مصداقُهُ وقوعُهُ من محبِّي الدُّنيا والمطمئنين إليها؛ بخلاف مَنْ عَرَفَ الدُّنيا وحقيقتها، فجعلها معبراً، ولم يجعلها مستقرًّا، فنافس فيما يقرِّبُه إلى الله، واتَّخذ الوسائل التي توصلُه إلى دار كرامته ، وإذا رأى من يكاثُره وينافسه في الأموال والأولاد؛ نافَسَه بالأعمال الصالحة. ثم ضرب للدُّنيا مثلاً بغيثٍ نزل على الأرض، فاختلط به نباتُ الأرض مما يأكُلُ الناسُ والأنعام، حتى إذا أخذتِ الأرضُ زُخْرُفَها، وأعجب نباتُه الكفارَ الذين قَصَروا نَظَرَهم وهِمَمَهم على الدُّنيا ؛ جاءها من أمرِ الله ما أتلفها، فهاجتْ ويبستْ وعادتْ إلى حالها الأولى ؛ كأنَّه لم ينبتْ فيها خضراءُ ولا رُإِيَ لها مَرْأَى أنيق، كذلك الدُّنيا؛ بينما هي زاهيةٌ لصاحبها زاهرةٌ؛ مهما أراد من مطالبها حصل، ومهما توجَّه لأمر من أمورها؛ وجد أبوابه مفتَّحة؛ إذ أصابها القَدَرُ، فأذهبها من يده، وأزال تسلُّطه عليها، أو ذهب به عنها، فرحل منها صفر اليدين؛ لم يتزَّود منها سوى الكفن، فتبًّا لمن أضحتْ هي غايةَ أمنيَّته ولها عمله وسعيه. وأما العمل للآخرة؛ فهو الذي ينفع ويُدَّخر لصاحبه ويصحب العبدَ على الأبد، ولهذا قال تعالى: {وفي الآخرة عذابٌ شديدٌ ومغفرةٌ من الله ورضوانٌ}؛ أي: حال الآخرة ما يخلو من هذين الأمرين: إمَّا العذابُ الشديدُ في نار جهنَّم وأغلالها وسلاسلها وأهوالها لمن كانت الدُّنيا هي غايتَهُ ومنتهى مطلبِهِ، فتجرَّأ على معاصي الله، وكذَّب بآيات الله، وكفر بأنعم الله، وإمَّا مغفرةٌ من الله للسيئات، وإزالةُ العقوبات، ورضوانٌ من الله يُحِلُّ من أحَلَّه عليه دارَ الرضوان لمن عرف الدُّنيا وسعى للآخرة سعيها؛ فهذا كلُّه مما يدعو إلى الزهد في الدنيا والرغبة في الآخرة، ولهذا قال: {وما الحياةُ الدُّنيا إلاَّ متاعُ الغُرور}؛ أي: إلاَّ متاعٌ يُتَمَتَّعُ به ويُنْتَفَعُ به ويُسْتَدْفَعُ به الحاجات؛ لا يغترُّ به ويطمئنُّ إليه إلاَّ أهل العقول الضعيفة، الذين يغرُّهم بالله الغرور.
(20) خداوند متعال از حقیقت دنیا خبر می‌دهد و هدف نهایی دنیا و اهل دنیا را بیان می‌دارد که دنیا بازیچه و سرگرمی است؛ جسم‌ها در آن بازی می‌کنند، و دل‌ها با آن سرگرم می‌شوند. مصداق این واقعیت در میان دنیا پرستان دیده می‌شود. آنها را می‌بینی که عمر خود را با سرگرمی و غفلت از یاد خدا سپری می‌کنند؛ و از وعده و وعیدهایی که پیش روی دارند غافل هستند. آنها را می‌بینی که دین خود را به بازیچه و سرگرمی گرفته‌اند. به خلاف کسانی که بیدار هستند و برای آخرت فعالیت می‌نمایند. دل‌های چنین کسانی با ذکر خدا و معرفت و محبّت الهی آباد است، و آنها اوقات خود را با کارهایی سپری می‌کنند که برای آنان و دیگران نفع و سود دارد؛ کارهایی که آنان را به خدا نزدیک می‌نماید. (﴿وَزِينَةٞ﴾) و آرایش در لباس و خوراک و نوشیدنی و سواری‌ها و خانه‌ها و قصرها و مقام و غیره است. (﴿وَتَفَاخُرُۢ بَيۡنَكُمۡ﴾) و هر یک می‌خواهد به خود ببالد و بر دیگران فخرفروشی نماید، و تلاش می‌کند که در امور دنیا از دیگران برتر و بر آنها چیره باشد، و از شهرت بیشتری برخوردار گردد. (﴿وَتَكَاثُرٞ فِي ٱلۡأَمۡوَٰلِ وَٱلۡأَوۡلَٰدِ﴾) هر یک می‌خواهد دارایی و فرزند بیشتری از دیگری داشته باشد. دوست‌دارندگان دنیا و کسانی که به آن دل بسته‌اند، مصداق این آیه هستند. به خلاف کسی که دنیا و حقیقت آن را شناخته، و آن را گذرگاهی قرار داده، و آن را محل پایداری و ماندن تصور نمی‌کند. چنین کسی در کارهایی با دیگران به رقابت می‌پردازد که او را به خدا نزدیک می‌کنند، و وسیله‌هایی را برگرفته که او را به سرای بهشت می‌رسانند، و هرگاه ببیند که کسی می‌کوشد تا از او اموال و فرزندان بیشتری داشته باشد، تلاش می‌کند با انجام اعمال صالح با او به رقابت بپردازد. پس خداوند برای دنیا مثالی زد، و آن را به بارانی تشبیه کرد که بر زمین می‌بارد، و گیاهانی که مردم و حیوانات می‌خورند به سبب آن می‌رویند و زمین آراسته می‌گردد، و گیاهانِ آن، کشاورزان را به شگفت می‌آورد؛ کسانی که نظر و همّت آنها بر دنیا متمرکز است. آنگاه خداوند این گیاهان را خشک می‌کند و از بین می‌برد، و زمین به حالت اوّل برمی‌گردد، انگار که اصلاً در آن سبزی و گیاهی نروئیده و هیچ‌گاه منظره‌ای زیبا و دیدنی نداشته است. نیز دنیا برای آدمی زیبا و شکوفاست، و هرگاه او بخواهد از آن استفاده می‌نماید، و هرگاه به امری از امور آن روی بیاورد درهایش را به روی خود گشوده می‌یابد. امّا همین دنیا هرگاه تقدیر الهی چنین باشد که از بین برود، صاحبش آن را از دست می‌دهد و تسلّط را از آن برطرف می‌نماید و با دست خالی با یک کفن از دنیا و ثروت خویش جدا می‌شود. پس هلاک باد کسی که چنین دنیایی را هدف نهایی خود قرار داده، و برای آن تلاش و فعالیت می‌کند. و امّا آنچه که فایده می‌رساند، فعّالیّت و تلاش برای جهان آخرت است، و چنین عملی برای صاحبش ذخیره می‌شود و برای همیشه با او همراه خواهد بود. بنابراین خداوند متعال می‌فرماید: (﴿وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِ عَذَابٞ شَدِيدٞ وَمَغۡفِرَةٞ مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٞ﴾) و در آخرت هم عذابی سخت، و هم آمرزش و خشنودی از سوی خدا خواهد بود؛ یعنی وضعیّت آخرت از این دو حالت خارج نیست: یا عذاب سخت در آتش جهنّم و قرار گرفتن در میان زنجیرها و طوق‌ها و خطرهای آن می‌باشد، و این برای کسی است که دنیا هدف نهایی‌اش بوده، و بر ارتکاب گناه جرأت نموده، و آیات خدا را تکذیب کرده، و نعمت‌های الهی را کفران و ناسپاسی کرده است. و یا اینکه خداوند بدی‌ها را می‌آمرزد، و کیفرها را دور می‌نماید، و خشنود می‌گردد. و این برای کسی است که در بهشت جای گرفته، و حقیقت دنیا را شناخته، و تلاش خود را برای جهان آخرت انجام داده است. پس این امور، انسان را فرا می‌خوانند تا برده و بندۀ دنیا نگردد و به آخرت متمایل شود. بنابراین فرمود: (﴿وَمَا ٱلۡحَيَوٰةُ ٱلدُّنۡيَآ إِلَّا مَتَٰعُ ٱلۡغُرُورِ﴾) و زندگانی دنیا جز مایۀ فریب نیست؛ یعنی کالایی است که از آن استفاده می‌شود، و به وسیلۀ آن نیازها برطرف می‌گردد. پس نباید فریب آن را خورد و به آن دل بست. و فقط کسانی که عقل و خردشان ضعیف است، فریب دنیا را می‌خورند و از خداوند غافل می‌گردند.
#
{21} ثم أمر بالمسابقة إلى مغفرة الله ورضوانه وجنته، وذلك يكون بالسعي بأسباب المغفرةِ من التوبة النَّصوح، والاستغفار النَّافع، والبعد عن الذُّنوب ومظانِّها، والمسابقة إلى رضوان الله بالعمل الصالح، والحرص على ما يُرضي الله على الدَّوام من الإحسان في عبادة الخالق، والإحسان إلى الخلق بجميع وجوه النفع، ولهذا ذكر الله الأعمالَ الموجبةَ لذلك، فقال: {وجنَّةٍ عرضُها السمواتُ والأرضُ أعِدَّتْ للذين آمنوا باللهِ ورسلِهِ}، والإيمانُ بالله ورُسُلِهِ يدخلُ فيه أصولُ الدِّين وفروعها. {ذلك فضلُ الله يؤتيهِ مَن يشاءُ}؛ أي: هذا الذي بيَّنَّاه لكم وذَكَرْنا [لكم فيه] الطُّرُقَ الموصلة إلى الجنة والطُّرُقَ الموصلة إلى النار، وأنَّ ثواب الله بالأجر الجزيل والثواب الجميل من أعظم منَّته على عباده وفضله، {والله ذو الفضل العظيم}: الذي لا يُحصى ثناءٌ عليه، بل هو كما أثنى على نفسه، وفوق ما يُثني عليه أحدٌ من خلقه.
(21) سپس به پیشی گرفتن از یکدیگر برای رسیدن به آمرزش خداوند و رضایت او و بهشت فرمان داد، و این با انجام و فراهم آوردن عوامل آمرزش از قبیل: توبۀ نصوح، و آمرزش خواستن مفید، و دوری جستن از گناهان و از جایی که ظن گناه می‌رود امکان پذیر است. همچنین باید با عمل صالح، و تلاش برای جلب رضایت خداوند، و انجام عبادت‌ها به نحو احسن و نیکی کردن با مردم برای رسیدن به خشنودی خداوند از همدیگر پیشی گرفت. بنابراین خداوند کارهایی را که منجر به این می‌شوند بیان کرد، و فرمود: (﴿وَجَنَّةٍ عَرۡضُهَا كَعَرۡضِ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ أُعِدَّتۡ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِٱللَّهِ وَرُسُلِهِۦ﴾) و [بشتابید به سوی] بهشتی که پهنایش مانند پهنای آسمان و زمین است، و برای کسانی آماده شده است که به خدا و پیامبرانش ایمان آورده‌اند. اصول و فروع دین در ایمان آوردن به خدا و پیامبرانش داخل هستند. (﴿ذَٰلِكَ فَضۡلُ ٱللَّهِ يُؤۡتِيهِ مَن يَشَآء﴾) آنچه که برای شما بیان کردیم ـ و در آن راه‌هایی برایتان بیان کردیم که انسان را به بهشت می‌رساند، و نیز راه‌هایی که وی را به جهنّم می‌رساند، نیز برایتان بیان کردیم که فضل خدا عبارت از آن است که پاداش بزرگ الهی به دست آید ـ یکی از بزرگ‌ترین منّت و فضل خداوند بر بندگانش می‌باشد. (﴿وَٱللَّهُ ذُو ٱلۡفَضۡلِ ٱلۡعَظِيمِ﴾) و خداوند دارای فضل بزرگ است، و هیچ کس نمی‌تواند او را آن گونه که سزاوار است بستاید، بلکه او همان‌طور است که خود را ستوده، و بالاتر از ستایشی است که بندگانش او را می‌ستایند.
: 22 - 24 #
{مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ (22) لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ (23) الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَمَنْ يَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ (24)}.
مَا أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ هيچ مصيبتي به مال يا به جانتان نرسد مگر پيش از آنکه بيافرينيمش ،، درکتابي نوشته شده است و اين بر خدا آسان است ، لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ تا بر آنچه از دستتان مي رود اندوهگين نباشيد و بدانچه به دستتان مي آيدشادماني نکنيد و خدا هيچ متکبر خود ستاينده اي را دوست ندارد : الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَمَن يَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ آنان که بخل مي ورزند و مردم را به بخل وا مي دارند و هر که رويگردان مي شود ، بداند که خدا بي نياز و ستودني است.
#
{22} يقول تعالى مخبراً عن عموم قضائِهِ وقدرِهِ: {ما أصابَ من مصيبةٍ في الأرض ولا في أنفسِكُم}: وهذا شاملٌ لعموم المصائب التي تُصيبُ الخلق من خيرٍ وشرٍّ؛ فكلُّها قد كُتِبَتْ في اللوح المحفوظ صغيرها وكبيرها، وهذا أمرٌ عظيمٌ لا تحيطُ به العقول، بل تَذْهلُ عنده أفئدةُ أولي الألباب، ولكنَّه على الله يسيرٌ.
(22) خداوند از فراگیر بودن قضا و تقدیر خویش خبر می‌دهد و می‌فرماید: (﴿مَآ أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٖ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِيٓ أَنفُسِكُمۡ ...﴾) هیچ رخداد و بلایی در زمین به وقوع نمی‌پیوندد و به شما دست نمی‌دهد مگر پیش از آنکه آن را پدید آوریم، در کتابی نوشته شده است. و این همۀ مصیبت‌هایی را شامل می‌شود که به انسان‌ها دست می‌دهد، از قبیل: خیر و شر. و همۀ آنها اعم از کوچک و بزرگ در لوح محفوظ ثبت گردیده است. و این امر بزرگی است که در عقل‌ها نمی‌گنجد، بلکه خردمندان را حیران می‌گرداند، امّا این کار برای خداوند آسان است. خداوند بندگان را از این آگاه کرد تا این قاعده نزد آنها جای بگیرد، و خیر و شرّی را که برایشان پیش می‌آید در چارچوب این قاعده بسنجند و ارزیابی کنند.
#
{23} وأخبر الله عبادَه بذلك لأجل أن تتقرَّرَ هذه القاعدة عندهم، ويبنوا عليها ما أصابهم من الخير والشرِّ؛ فلا يأسَوْا، ويحزنوا على ما فاتهم، مما طَمِحَتْ له أنفسُهم وتشوَّفوا إليه؛ لعلمِهِم أنَّ ذلك مكتوبٌ في اللوح المحفوظ، لا بدَّ من نفوذه ووقوعه؛ فلا سبيل إلى دفعِهِ، ولا يفرحوا بما آتاهم الله فرحَ بَطَرٍ وأشَرٍ؛ لعلمهم أنَّهم ما أدركوه بحولهم وقوَّتهم، وإنَّما أدركوه بفضل الله ومنِّه، فيشتغلوا بشكر مَنْ أولى النِّعم ودفع النِّقم، ولهذا قال: {واللهُ لا يحبُّ كلَّ مختالٍ فخورٍ}؛ أي: متكبِّر فظٍّ غليظٍ معجبٍ بنفسه فخورٍ بنعم الله ينسبها إلى نفسه وتُطغيه وتُلهيه؛ كما قال تعالى: {وإذا أذَقْناه رحمةً منَّا قال إنَّما أوتيتُهُ على علم بَلْ هي فتنةٌ}.
(23) پس برای آنچه از دست داده‌اند، اندوهگین و ناراحت نشوند؛ چیزی که به آن علاقه‌مند بوده و به آن چشم دوخته بودند، چون می‌دانند که این در لوح محفوظ نوشته شده است و باید انجام ‌پذیرد. پس راهی برای دور کردن آن نیست. و به آنچه خداوند به آنها داده، از روی خودستایی و تکبّر شاد نشوند؛ چون می‌دانند که آنها با قدرت و فعّالیّت خود آن را به دست نیاورده‌اند، بلکه در پرتو فضل و منّت خدا آن را کسب کرده‌اند. بلکه باید به شکرگزاریِ کسی مشغول شوند که نعمت‌ها را ارزانی نموده و رنج‌هارا دور کرده است. بنابراین فرمود: (﴿وَٱللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخۡتَالٖ فَخُورٍ﴾) خدا هیچ خودپسند خودستایی را -که به نعمت‌های الهی فخر می‌کند، و آن را به خود نسبت می‌دهد، و نعمت‌ها او را سرکش و غافل می‌گردانند-دوست ندارد. همان‌طور که خداوند متعال فرموده است: ﴿ثُمَّ إِذَا خَوَّلۡنَٰهُ نِعۡمَةٗ مِّنَّا قَالَ إِنَّمَآ أُوتِيتُهُۥ عَلَىٰ عِلۡمِۢۚ بَلۡ هِيَ فِتۡنَةٞ﴾ و هرگاه طعم رحمتی به او بچشانیم می‌گوید: این را از روی دانشی که داشته‌ام به من داده شده ‌است، [خیر چنین نیست] بلکه این آزمایشی است.
#
{24} {الذين يَبْخَلونَ ويأمُرونَ الناس بالبُخْلِ}؛ أي: يجمعون بين الأمرين الذَّميمين اللذين كلٌّ منهما كافٍ في الشرِّ: البخل، وهو منع الحقوق الواجبة، ويأمرون الناس بذلك، فلم يكفِهِم بُخْلُهم، حتى أمروا الناس بذلك، وحثُّوهم [على] هذا الخلق الذميم بقولهم وفعلهم، وهذا من إعراضهم عن طاعة ربِّهم وتولِّيهم عنها، {ومن يَتَوَلَّ}: عن طاعة اللهِ؛ فلا يضرُّ إلاَّ نفسه، ولن يضرَّ الله شيئاً، {فإنَّ الله هو الغنيُّ الحميدُ}: الذي غناه من لوازم ذاته، الذي له مُلْكُ السماواتِ والأرض، وهو الذي أغنى عبادَه وأقْناهم، الحميدُ الذي له كلُّ اسم حسنٍ ووصفٍ كامل وفعل جميل يستحقُّ أن يُحْمَدَ عليه ويُثْنى ويُعَظَّم.
(24) (﴿ٱلَّذِينَ يَبۡخَلُونَ وَيَأۡمُرُونَ ٱلنَّاسَ بِٱلۡبُخۡلِ﴾) کسانی که دو کار زشت را با هم انجام می‌دهند که انجام دادن یکی از این دو کار برای بدنامی و بدی انسان کافی است: یکی بخل ورزیدن و ندادن حقوقی است که بر آدمی واجب است؛ و دیگر اینکه آدمی به بخل ورزیدن خود بسنده نکند، بلکه مردم را هم به آن امر نماید، و با گفتار و کردار خویش مردم را به این رفتار و خوی زشت تشویق کند، و این به خاطر آن است که او از اطاعت پروردگارش روی برتافته ‌است. امّا بداند که (﴿وَمَن يَتَوَلَّ﴾) هرکس از اطاعت خدا روی بگرداند، به کسی جز خودش زیانی نمی‌رساند، و کوچک‌ترین زیانی به خداوند نخواهد رساند. (﴿فَإِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡغَنِيُّ ٱلۡحَمِيدُ﴾) چرا که خداوند بی‌نیاز و ستوده است؛ و بی‌نیازی‌اش از لوازم ذات اوست، و پادشاهی و فرمانروایی آسمان‌ها و زمین از آن اوست، اوست که بندگانش را بی‌نیاز گردانده است؛ او ستوده است، و دارای هر اسمی نیکو و هر صفتی کامل و هر کاری زیبا می‌باشد، و بر این چیزها سزاوار ستایش است و باید مورد ستایش و بزرگداشت و تمجید قرار بگیرد.
: 25 - 27 #
{لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ (25) وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا وَإِبْرَاهِيمَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ فَمِنْهُمْ مُهْتَدٍ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ (26) ثُمَّ قَفَّيْنَا عَلَى آثَارِهِمْ بِرُسُلِنَا وَقَفَّيْنَا بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَآتَيْنَاهُ الْإِنْجِيلَ وَجَعَلْنَا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ إِلَّا ابْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا فَآتَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ (27)}.
لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ ما پيامبرانمان را با دليلهاي روشن فرستاديم و با آنها کتاب و ترازو، رانيز نازل کرديم تا مردم به عدالت عمل کنند و آهن را که در آن نيرويي سخت و منافعي براي مردم است فرو فرستاديم ، تا خدا بداند چه کسي به ناديده ، او و پيامبرانش را ياري مي کند زيرا خدا توانا و پيروزمند است. وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا وَإِبْرَاهِيمَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ فَمِنْهُم مُّهْتَدٍ وَكَثِيرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ ما نوح و ابراهيم را به رسالت فرستاديم و در ميان فرزندانشان نبوت و، کتاب نهاديم بعضيشان هدايت يافتگان بودند ولي بيشترينشان نافرمانان ثُمَّ قَفَّيْنَا عَلَى آثَارِهِم بِرُسُلِنَا وَقَفَّيْنَا بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَآتَيْنَاهُ الْإِنجِيلَ وَجَعَلْنَا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ إِلَّا ابْتِغَاء رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا فَآتَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَكَثِيرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ سپس پيامبرانمان را پس از ايشان فرستاديم و عيسي بن مريم را از پي ، آنها روانه کرديم و به او انجيل را داديم ، و در دل پيروانش رافت و رحمت نهاديم و رهبانيتي که به بدعت آورده اند ما بر آنها مقرر نکرده ايم ، اما در آن خشنودي خدا مي جستند ، ولي حق آن را بسزا نگزاردند ما از آن ميان به کساني که ايمان آورده بودند ، پاداش داديم ولي بيشترينشان نافرمان بودند.
#
{25} يقول تعالى: {ولقد أرْسَلْنا رُسُلَنا بالبيِّناتِ}: وهي الأدلَّة والشواهد والعلامات الدَّالَّة على صدق ما جاؤوا به وحقِّيَّتِهِ، {وأنزلنا معهم الكتابَ}: وهو اسم جنس يَشْمَلُ سائر الكتب التي أنزلها الله لهداية الخلق وإرشادهم ما ينفعهم في دينهم ودنياهم، {والميزانَ}: وهو العدلُ في الأقوال والأفعال، والدين الذي جاءت به الرُّسل كلُّه عدلٌ وقسطٌ في الأوامر والنَّواهي وفي معاملات الخَلْق وفي الجنايات والقِصاص والحدود والمواريث وغير ذلك، وذلك {ليقومَ الناسُ بالقسطِ}: قياماً بدين الله، وتحصيلاً لمصالحهم التي لا يمكنُ حصرُها وعدُّها، وهذا دليلٌ على أنَّ الرسل متَّفقون في قاعدة الشرع، وهو القيامُ بالقسط، وإنِ اختلفتْ صورُ العدل بحسب الأزمنة والأحوال، {وأنزَلْنا الحديدَ فيه بأسٌ شديدٌ}: من آلات الحرب؛ كالسلاح والدُّروع وغير ذلك، {ومنافعُ للناس}: وهو ما يشاهَدُ من نفعه في أنواع الصِّناعات والحرف والأواني وآلات الحَرْثِ، حتى إنَّه قَلَّ أن يوجَدَ شيءٌ إلاَّ وهو يحتاجُ إلى الحديد، {ولِيَعْلَمَ اللهُ مَن يَنصُرُه ورُسُلَه بالغيب}؛ أي: ليقيم تعالى سوقَ الامتحان بما أنزله من الكتاب والحديد، فيتبيَّن من ينصُرُه وينصُرُ رسله في حالة الغيب، التي ينفع فيها الإيمان قبل الشهادة، التي لا فائدة بوجود الإيمان فيها؛ لأنَّه حينئذٍ يكون ضروريًّا. {إنَّ الله لَقَوِيٌّ عزيزٌ}؛ أي: لا يعجِزُه شيءٌ ولا يفوته هاربٌ، ومن قوَّته وعزَّته أن أنزل الحديدَ الذي منه الآلاتُ القويَّة، ومن قوَّته وعزَّته أنه قادرٌ على الانتصار من أعدائه، ولكنَّه يبتلي أولياءه بأعدائه؛ ليعلم من ينصرُهُ بالغيب. وقَرَنَ تعالى بهذا الموضع بين الكتاب والحديد؛ لأنَّ بهذين الأمرين ينصر الله دينه ويُعلي كلمته: بالكتاب الذي فيه الحجَّة والبرهان، والسيف الناصر بإذن الله، وكلاهما قيامُهُ بالعدل والقِسْط، الذي يستدلُّ به على حكمةِ الباري وكماله وكمال شريعتِهِ التي شرعها على ألسنة رسله.
(25) خداوند متعال می‌فرماید: (﴿لَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا رُسُلَنَا بِٱلۡبَيِّنَٰتِ﴾) به راستی که ما پیغمبران خود را با دلایل روشن فرستادیم؛ و آن دلایل و نشانه‌هایی است که بر راست و حقّ بودن آنچه پیامبران آورده‌اند دلالت می‌کنند. (﴿وَأَنزَلۡنَا مَعَهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ﴾) و همراه آنان کتاب را فرستادیم. کتاب اسم جنس است و شامل همۀ کتاب‌هایی می‌شود که خداوند برای ارشاد و هدایت مردم و کسب منافع دینی و دنیوی‌شان نازل کرده است. (﴿وَٱلۡمِيزَانَ﴾) و میزان را فروفرستادیم. میزان به معنی عدالت در گفتارها و کردارهاست. دینی که پیامبران با خود آورده‌اند، سراسر عدالت است؛ و اوامر و نواهی آن در معاملات با مردم و در امور جزایی و قصاص و حدود و قانون ارث و غیره دادگرانه است. (﴿لِيَقُومَ ٱلنَّاسُ بِٱلۡقِسۡطِ﴾) تا مردم به داد رفتار کنند؛ یعنی تا مردم به خاطر اجرای آئین الهی و تحصیل منافع بی‌شمار خود، عدالت را اجرا کنند. این دلیلی است بر اینکه پیامبران در اصل و اساس شریعت که اجرای عدالت است متّفق هستند، گرچه اجرای عدالت با توجّه به زمان‌ها و احوال گوناگون، صورت‌های مختلفی دارد. (﴿وَأَنزَلۡنَا ٱلۡحَدِيدَ فِيهِ بَأۡسٞ شَدِيدٞ﴾) و آهن را پدیدار نموده‌ایم که در آن نیروی فراوانی است، و آلات جنگی همانند سلاح و زره و غیره از آن ساخته می‌شود. (﴿وَمَنَٰفِعُ لِلنَّاسِ﴾) و سودهایی برای مردم دارد. مانند انواع صنعت‌ها و حرفه‌ها و ظروف و آلات کشاورزی که همه از آهن هستند تا جایی که کمترین چیزی وجود دارد که به آهن نیاز نداشته باشد. (﴿وَلِيَعۡلَمَ ٱللَّهُ مَن يَنصُرُهُۥ وَرُسُلَهُۥ بِٱلۡغَيۡبِ﴾) و تا خداوند بازار امتحان و آزمایش را با کتاب‌هایی که نازل فرموده، و با آهن که آن را آفریده است، برپا دارد و کسی را که او و پیامبرش را در نهان ـ یعنی قبل از مشاهدۀ حقایق ـ یاری می‌نماید مشخّص گرداند؛ زیرا ایمان در حالت غیب-قبل از اینکه انسان آن را با چشم خود مشاهده کند- فایده می‌دهد. امّا ایمانی که بعد از مشاهده حقایق و دنیای غیب باشد، فایده‌ای نخواهد داشت؛ چون در آن وقت ایمان آوردن یک امر ضروری و اضطراری خواهد بود، و به ناچار همه باور خواهند کرد. (﴿إِنَّ ٱللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٞ﴾) بی‌گمان، خداوند تواناست، و هیچ چیزی او را ناتوان نمی‌کند، و هیچ فرارکننده‌ای از دست او در نمی‌رود. و از جمله توانمندی او این است که آهن را پدید آورده است که ابزارهای قوی از آن ساخته می‌شوند. و از نشانه‌های قدرت و توانمندی خداوند این است که بر انتقام گرفتن از دشمنان خود تواناست، ولی او دوستان خود را به وسیلۀ دشمنانش می‌آزماید، تا کسی را که در نهان او را یاری می‌کند مشخّص گرداند. خداوند در اینجا کتاب و آهن را در کنار هم ذکر کرده است، چون با این دو، دین خود را یاری می‌نماید و کلمۀ خویش را برتر قرار می‌دهد: کتاب که در آن حجّت و دلیل بیان شده، و با شمشیر که به اذن خداوند پیروزی را به بار می‌آورد، و هر دو را خداوند برای اجرای عدالت پدید آورده است که از این امر به حکمت و کمال الهی و کمال شریعت و آئین او که توسّط پیامبرانش آن را بیان داشته است پی برده می‌شود.
#
{26} ولما ذكر نبوَّة الأنبياء عموماً؛ ذكر من خواصِّهم النَّبِيَّيْنِ الكريميْنِ نوحاً وإبراهيم، اللَّذين جعل الله النبوَّة والكتاب في ذُرِّيَّتهما، فقال: {ولقد أرسَلْنا نوحاً وإبراهيم وجَعَلْنا في ذُرِّيَّتِهِما النبوَّةَ والكتابَ}؛ أي: الأنبياء المتقدِّمين والمتأخِّرين، كلُّهم من ذُرِّيَّة نوح وإبراهيم عليهما السلام، وكذلك الكتب كلُّها نزلت على ذُرِّيَّة هذين النبيَّيْنِ الكريميْنِ. {فمنهم}؛ أي: ممَّن أرسلنا إليهم الرسل {مهتدٍ}: بدعوتهم، منقادٌ لأمرهم، مسترشدٌ بهداهم، {وكثيرٌ منهم فاسقون}؛ أي: خارجون عن طاعة الله وطاعة رسله ؛ كما قال تعالى: {وما أكثر الناس ولو حرصْتَ بمؤمنينَ}.
(26) وقتی نبوّت پیامبران را به طور عموم بیان کرد، از پیامبران برگزیده، نوح و ابراهیم نام برد که در دودمان آنها نبوت و کتاب را قرار داده است. پس فرمود: (﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا نُوحٗا وَإِبۡرَٰهِيمَ وَجَعَلۡنَا فِي ذُرِّيَّتِهِمَا ٱلنُّبُوَّةَ وَٱلۡكِتَٰبَ﴾) و به راستی نوح و ابراهیم را فرستادیم و در میان فرزندانشان، نبوّت و کتاب قرار دادیم؛ یعنی پیامبران پیشین و پسین همه از فرزندان نوح و ابراهیم ـ‌علیهما السلام‌ـ بوده‌اند. همچنین همۀ کتاب‌ها بر فرزندان این دو پیامبر بزرگوار نازل شده‌اند. (﴿فَمِنۡهُم مُّهۡتَدٖ﴾) پس برخی از کسانی که پیامبران را به سوی آنها فرستاده‌ایم، به وسیلۀ دعوت پیامبران راهیاب گشته و فرمانبردار آنها شدند و از رهنمودشان اطاعت کردند. (﴿وَكَثِيرٞ مِّنۡهُمۡ فَٰسِقُونَ﴾) و بسیاری از ایشان از اطاعت خداوند و پیامبرانش منحرف و خارج شدند. همان‌طور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَمَآ أَكۡثَرُ ٱلنَّاسِ وَلَوۡ حَرَصۡتَ بِمُؤۡمِنِينَ﴾ و بیشتر مردم ایمان نخواهند آورد، گرچه تو بر ایمان آوردن آنها حریص باشی.
#
{27} {ثم قَفَّيْنا}؛ أي: أتبعنا {على آثارِهم برُسُلِنا وقفَّيْنا بعيسى ابن مريم}: خصَّ الله عيسى عليه السلام؛ لأنَّ السياق مع النصارى، الذين يزعُمون اتِّباع عيسى، {وآتَيْناه الإنجيل}: الذي هو من كتب الله الفاضلة، {وجَعَلْنا في قلوب الذين اتَّبعوه رأفةً ورحمةً}؛ كما قال تعالى: {لَتَجِدَنَّ أشدَّ الناس عداوةً للذين آمنوا اليهودَ والذين أشركوا ولَتَجِدَنَّ أقرَبَهم مودَّةً للذين آمنوا الذين قالوا إنا نصارى ذلك بأنَّ منهم قِسِّيسينَ ورُهْباناً وأنَّهم لا يستكبرونَ ... } الآيات، ولهذا كان النصارى ألين من غيرهم قلوباً حين كانوا على شريعة عيسى عليه السلام، {ورهبانيةً ابْتَدَعوها}: والرهبانيَّة العبادةُ؛ فهم ابتدعوا من عند أنفسهم عبادةً، ووظَّفوها على أنفسهم، والتزموا لوازم ما كتبها الله عليهم ولا فرضها، بل هم الذين التزموا بها من تلقاء أنفسهم؛ قصْدُهم بذلك رضا الله، ومع ذلك؛ {فما رَعَوْها حقَّ رعايتها}؛ أي: ما قاموا بها، ولا أدَّوْا حقوقها، فقصَّروا من وجهين: من جهة ابتداعهم، ومن جهة عدم قيامهم بما فَرَضوه على أنفسهم. فهذه الحالُ هي الغالبُ من أحوالهم، ومنهم من هو مستقيمٌ على أمر الله، ولهذا قال: {فآتَيْنا الذين آمنوا منهم أجْرَهُم}؛ أي: الذين آمنوا بمحمدٍ - صلى الله عليه وسلم - مع إيمانهم بعيسى؛ كلٌّ أعطاه الله على حسب إيمانِهِ، {وكثيرٌ منهم فاسقونَ}.
(27) (﴿ثُمَّ قَفَّيۡنَا عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِم بِرُسُلِنَا وَقَفَّيۡنَا بِعِيسَى ٱبۡنِ مَرۡيَمَ﴾) و به دنبال آنان پیامبران خود را فرستادیم، و عیسی پسر مریم را در پی آنان آوردیم. خداوند عیسی ـ علیه السلام ـ را به طور ویژه بیان کرد چون بحث در مورد نصاری است؛ کسانی که ادّعای پیروی از عیسی را دارند. (﴿وَءَاتَيۡنَٰهُ ٱلۡإِنجِيلَ﴾) و انجیل را که یکی از کتاب‌های برتر الهی است بدو عطا کردیم. (﴿وَجَعَلۡنَا فِي قُلُوبِ ٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُ رَأۡفَةٗ وَرَحۡمَةٗ﴾) و در دل‌های کسانی که از او پیروی کردند مهربانی و بخشایش قرار دادیم. همان‌طور که خداوند متعال می‌فرماید: ﴿لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ ٱلنَّاسِ عَدَٰوَةٗ لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱلۡيَهُودَ وَٱلَّذِينَ أَشۡرَكُواْۖ وَلَتَجِدَنَّ أَقۡرَبَهُم مَّوَدَّةٗ لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱلَّذِينَ قَالُوٓاْ إِنَّا نَصَٰرَىٰۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّ مِنۡهُمۡ قِسِّيسِينَ وَرُهۡبَانٗا وَأَنَّهُمۡ لَا يَسۡتَكۡبِرُونَ﴾ بدون شک خواهی دید که دشمن‌ترین مردم برای مؤمنان یهودیان و مشرکان هستند. و نزدیک‌ترین مردم به مؤمنان از نظر مهربانی کسانی هستند که گفتند: «ما نصاری هستیم.» چون آنها دارای دانشمندان و دیرنشین‌هایی هستند و تکبّر نمی‌ورزند. بنابراین نصاری دل‌های نرم‌تر و مهربان‌تری از دیگران داشتند، امّا این زمانی بود که بر شریعت عیسی ـ علیه السلام ـ بودند. (﴿وَرَهۡبَانِيَّةً ٱبۡتَدَعُوهَا﴾) و رهبانیّت و عبادتی که خود آن را به وجود آوردند و آن را بر خود واجب کردند و خود را بدان ملزم نمودند، خداوند آن را بر آنها فرض نکرده بود، بلکه آنها خودشان خویشتن را به آن ملزم کرده بودند و هدفشان از این کار به دست آوردن رضایت خداوند بود. با وجود این (﴿فَمَا رَعَوۡهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا﴾) آن را انجام ندادند، و حقِّ آن را به جای نیاوردند. پس آنها از دو جهت کوتاهی کردند: یکی اینکه از پیش خود چنین عبادتی را به وجود آوردند؛ و دوم اینکه آنچه را که بر خود لازم و واجب کرده بودند انجام ندادند. پس غالباً حالت آنها چنین است. و برخی از آنها مطیع فرمان خدا می‌باشند، بنابراین فرمود: (﴿فَ‍َٔاتَيۡنَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنۡهُمۡ أَجۡرَهُمۡ﴾) پس کسانی که به محمّد صلی الله علیه وسلم ایمان آوردند ـ و به عیسی هم ایمان داشتند ـ خداوند به هریک برحسب ایمانشان پاداش می‌دهد. (﴿وَكَثِيرٞ مِّنۡهُمۡ فَٰسِقُونَ﴾) و بسیاری از ایشان بدکارند؛ یعنی محمّد صلی الله علیه وسلم را تکذیب می‌کنند، و از اطاعت و صراط مستقیم خارج هستند.
: 28 - 29 #
{يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَيَجْعَلْ لَكُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ (28) لِئَلَّا يَعْلَمَ أَهْلُ الْكِتَابِ أَلَّا يَقْدِرُونَ عَلَى شَيْءٍ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَأَنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ (29)}.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِن رَّحْمَتِهِ وَيَجْعَل لَّكُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ اي کساني که ايمان آورده ايد ، از خدا بترسيد و به پيامبرش ايمان بياوريد تا شما را از رحمت خويش دوبار مزد بدهد و شما را نوري عطا کند که در روشنايي آن راه بجوييد و بيامرزدتان که خدا آمرزنده مهربان است. لِئَلَّا يَعْلَمَ أَهْلُ الْكِتَابِ أَلَّا يَقْدِرُونَ عَلَى شَيْءٍ مِّن فَضْلِ اللَّهِ وَأَنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاء وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ تا اهل کتاب بدانند که به بخشايش خداوند هيچ دسترس ندارند و اين بخشايش به دست اوست که به هر که خواهد ارزاني مي دارد ، و خدا را بخشايشي عظيم است.
#
{28} وهذا الخطابُ يُحتمل أنه خطابٌ لأهل الكتاب، الذين آمنوا بموسى وعيسى عليهما السلام؛ يأمرهم أن يعملوا بمقتضى إيمانهم؛ بأن يتَّقوا الله فيتركوا معاصِيَه ويؤمنوا برسوله محمدٍ - صلى الله عليه وسلم -، وأنَّهم إن فعلوا ذلك؛ أعطاهم الله {كِفْلَيْنِ من رحمتِهِ}؛ أي: نصيبين من الأجر؛ نصيبٍ على إيمانهم بالأنبياء الأقدمين، ونصيبٍ على إيمانهم بمحمدٍ - صلى الله عليه وسلم -. ويُحتمل أن يكون الأمرُ عامًّا؛ يدخل فيه أهلُ الكتابِ وغيرُهم، وهذا الظاهر، وأنَّ الله أمرَهَم بالإيمان والتَّقوى، الذي يدخُلُ فيه جميع الدين ظاهره وباطنه أصوله وفروعه، وأنَّهم إن امتثلوا هذا الأمر العظيم؛ أعطاهم [اللَّه] {كِفْلَيْنِ من رحمتِهِ}؛ لا يعلم قدرهما ولا وصفَهما إلاَّ الله تعالى: أجرٌ على الإيمان وأجرٌ على التقوى، أو أجرٌ على امتثال الأوامر وأجرٌ على اجتناب النَّواهي، أو أنَّ التَّثنية المراد بها تكرار الإيتاء مرةً بعد أخرى. {ويَجْعَل لكم نوراً تمشون به}؛ أي: يعطيكم علماً وهدىً ونوراً تمشون به في ظُلُمات الجهل، ويغفر لكم السيئات، {والله ذو الفضل العظيم}: فلا يُسْتَغْرَبُ كثرةُ هذا الثواب على فضل ذي الفضل العظيم، الذي عمَّ فضلُه أهلَ السماواتِ والأرض؛ فلا يخلو مخلوقٌ من فضله طرفةَ عينٍ ولا أقلَّ من ذلك.
(28) احتمال دارد که در اینجا اهل کتاب مورد خطاب باشند؛ کسانی که به موسی و عیسی ـ علیهما السلام ـ ایمان آورده‌اند. خداوند در اینجا به آنها امر می‌کند تا به مقتضای ایمانشان عمل نمایند و از خدا بترسند، و از گناهان بپرهیزند، و به پیامبر خدا محمّد صلی الله علیه وسلم ایمان بیاورند. خداوند می‌فرماید اگر آنها این کار را بکنند، به آنها از رحمت خویش (﴿كِفۡلَيۡنِ﴾) دو پاداش می‌دهد: یکی پاداش ایمان به محمّد، و یکی پاداش ایمان به پیغمبر خودشان؛ و احتمال دارد که فرمان عامّی باشد که اهل کتاب و دیگران همه در آن داخل هستند، و ظاهراً همین‌طور است. و خداوند آنان را دستور می‌دهد تا ایمان بیاورند و تقوا را رعایت کنند. تقوا چیزی است که همۀ دین، ظاهر و باطن آن و اصول و فروعش در آن داخل هستند. و اگر آنها از این فرمان بزرگ اطاعت کنند، خداوند (﴿كِفۡلَيۡنِ مِن رَّحۡمَتِهِۦ﴾) دو بهره و دو پاداش از رحمت خویش را به آنها می‌بخشد که اندازه و حالت این پاداش را کسی جز خداوند نمی‌داند. یکی پاداش ایمان، و دیگری پاداش در برابر تقوا و پرهیزگاری، و یا پاداشی به خاطر پیروی از اوامر، و دیگری به خاطر پرهیز و دوری گزیدن از آنچه خداوند از آن نهی کرده است؛ و یا اینکه منظور از دو پاداش این است که خداوند پاداش آنها را هر بار می‌دهد. (﴿وَيَجۡعَل لَّكُمۡ نُورٗا تَمۡشُونَ بِهِۦ﴾) و برایتان نوری قرار می‌دهد که در پرتو آن حرکت می‌کنید؛ یعنی به شما علم و هدایت می‌دهد، و نوری به شما عطا می‌کند که در تاریکی‌های جهالت به وسیلۀ آن حرکت می‌کنید، و گناهانتان را می‌آمرزد. (﴿وَٱللَّهُ ذُو ٱلۡفَضۡلِ ٱلۡعَظِيمِ﴾) و خداوند دارای فضل و بخشش فراوان است. پس چنین پاداش فراوانی در برابر کسی که فضل فراوان دارد زیاد نیست؛ خداوندی که فضل و لطف او آسمان‌ها و زمین را فراگرفته است. پس هیچ مخلوقی، به اندازۀ یک چشم به هم زدن و یا کمتر از آن نمی‌تواند از فضل الهی بی بهره باشد.
#
{29} وقوله: {لئلاَّ يعلم أهلُ الكتاب ألاَّ يقدِرونَ على شيءٍ من فضل الله}؛ أي: بيَّنا لكم فضلنا وإحساننا لمن آمن إيماناً عامًّا واتَّقى الله وآمن برسوله؛ لأجل أن يكونَ عند أهل الكتاب علمٌ بأنَّهم لا يقدرونَ على شيءٍ من فضل الله؛ أي: لا يحجُرون على الله بحسب أهوائهم وعقولهم الفاسدة، فيقولون: {لن يدخُلَ الجنَّةَ إلاَّ مَن كان هوداً أو نَصارى}، ويَتَمَنَّوْنَ على الله الأمانيَّ الفاسدةَ، فأخبر الله تعالى [أن] المؤمنين برسوله محمدٍ - صلى الله عليه وسلم -، المتَّقين لله أنَّ لهم كِفْلَيْنِ من رحمته ونوراً ومغفرةً؛ رغماً على أنوف أهل الكتاب، وليعلموا {أنَّ الفضلَ بيد الله يؤتيه من يشاءُ}: ممَّنِ اقتضت حكمتُه تعالى أن يؤتِيَه من فضله، {والله ذو الفضل العظيم}: الذي لا يقادَرُ قدرُه.
(29) (﴿لِّئَلَّا يَعۡلَمَ أَهۡلُ ٱلۡكِتَٰبِ أَلَّا يَقۡدِرُونَ عَلَىٰ شَيۡءٖ مِّن فَضۡلِ ٱللَّهِ﴾) ما برایتان بیان کردیم که هر کس ایمان بیاورد و از خدا بترسد و به پیامبرش ایمان بیاورد، از فضل و احسان خدا برخوردار خواهد شد تا اهل کتاب بدانند که هیچ چیزی از فضل خدا را در اختیار ندارند؛ یعنی طبق عقل‌ها و خواست‌های فاسد خودشان نمی‌توانند جلوی فضل و لطف الهی را بگیرند. آنها می‌گویند: ﴿لَن يَدۡخُلَ ٱلۡجَنَّةَ إِلَّا مَن كَانَ هُودًا أَوۡ نَصَٰرَىٰ﴾ هرگز وارد بهشت نخواهد شد مگر کسی که یهودی یا نصرانی باشد. و گمان‌ها و خیالات فاسدی دربارۀ فضل الهی در سر می‌پرورانند. پس خداوند متعال خبر داد کسانی که به محمّد صلی الله علیه وسلم ایمان آورده و تقوای الهی را پیشه کرده‌اند، دو پاداش از رحمت الهی دارند، و به آنها نوری داده خواهد شد، و آمرزش الهی نصیب آنها می‌گردد. و تا اهل کتاب بدانند که (﴿وَأَنَّ ٱلۡفَضۡلَ بِيَدِ ٱللَّهِ يُؤۡتِيهِ مَن يَشَآءُ﴾) فضل در دست خداوند است؛ و آن را به هر کس که بخواهد می‌دهد؛ هر کس که حکمت الهی اقتضا نماید تا به او از فضل خویش عطا کند. (﴿وَٱللَّهُ ذُو ٱلۡفَضۡلِ ٱلۡعَظِيمِ﴾) و خداوند دارای آنچنان فضل بزرگی است که اندازه و مقدار آن را نمی‌توان تعیین کرد.
* * *