مکي و 50 آيه است.
بسم الله الرحمن الرحيم
{وَالْمُرْسَلَاتِ عُرْفًا (1) فَالْعَاصِفَاتِ عَصْفًا (2) وَالنَّاشِرَاتِ نَشْرًا (3) فَالْفَارِقَاتِ فَرْقًا (4) فَالْمُلْقِيَاتِ ذِكْرًا (5 ضض) عُذْرًا أَوْ نُذْرًا (6) إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَوَاقِعٌ (7) فَإِذَا النُّجُومُ طُمِسَتْ (8) وَإِذَا السَّمَاءُ فُرِجَتْ (9) وَإِذَا الْجِبَالُ نُسِفَتْ (10) وَإِذَا الرُّسُلُ أُقِّتَتْ (11) لِأَيِّ يَوْمٍ أُجِّلَتْ (12) لِيَوْمِ الْفَصْلِ (13) وَمَا أَدْرَاكَ مَا يَوْمُ الْفَصْلِ (14) وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ (15)}.
وَالْمُرْسَلَاتِ عُرْفًا سوگند به بادهايي که از پي هم مي آيند ،،
فَالْعَاصِفَاتِ عَصْفًا و سوگند به بادهاي سخت وزنده ،
وَالنَّاشِرَاتِ نَشْرًا و سوگند به بادهاي باران آور ،
فَالْفَارِقَاتِ فَرْقًا و سوگند به آنها که حق را از باطل جدا مي کنند ،
فَالْمُلْقِيَاتِ ذِكْرًا و سوگند به آنها که ياد خدا را مي آموزند :
عُذْرًا أَوْ نُذْرًا تمام کردن حجت را ، يا بيم کردن را ،
إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَوَاقِعٌ که آنچه به شما وعده داده اند واقع خواهد شد
فَإِذَا النُّجُومُ طُمِسَتْ پس آنگاه که ستارگان ، خاموش شوند
وَإِذَا السَّمَاء فُرِجَتْ و آنگاه که آسمان بشکافد ،
وَإِذَا الْجِبَالُ نُسِفَتْ و آنگاه که کوهها پراکنده گردند ،
وَإِذَا الرُّسُلُ أُقِّتَتْ و آنگاه که پيامبران را وقتي معين شود
لِأَيِّ يَوْمٍ أُجِّلَتْ براي چه روزي معين شود ?
لِيَوْمِ الْفَصْلِ براي روز فصل
وَمَا أَدْرَاكَ مَا يَوْمُ الْفَصْلِ و چه داني که روز فصل چيست ?
وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ در آن روز واي بر تکذيب کنندگان
#
{1 ـ 6} أقسم تعالى على البعث والجزاء على الأعمال بـ {المُرْسَلات عُرْفاً}: وهي الملائكةُ التي يرسِلُها الله تعالى بشؤونه القدريَّة وتدبير العالم، وبشؤونه الشرعيَّة ووحيه إلى رسله، و {عُرْفاً}: حال من المرسلات؛ أي: أرسلت بالعُرْف والحكمة والمصلحة، لا بالنُّكر والعبث. {فالعاصفاتِ عصفاً}: وهي أيضاً الملائكة التي يرسِلُها الله تعالى، وَصَفَها بالمبادرة لأمره وسرعة تنفيذ أوامره كالريح العاصف أو أنَّ العاصفات الرياح الشديدة التي يُسْرِعُ هبوبها، {والناشرات نشراً}: يُحتمل أنَّ المراد بها الملائكة ؛ تنشر ما دُبِّرت على نشره، أو أنَّها السحاب التي يَنْشُرُ الله بها الأرض فيحييها بعد موتها. {فالمُلْقِياتِ ذِكْراً}: هي الملائكة تلقي أشرفَ الأوامر، وهو الذِّكْرُ الذي يرحم الله به عباده، ويذكِّرهم فيه منافعهم ومصالحهم؛ تلقيه إلى الرسل {عُذْراً أو نُذْراً}؛ أي: إعذاراً وإنذاراً للناس؛ تنذر الناس ما أمامهم من المخاوف وتقطَعُ أعذارهم ؛ فلا يكون لهم حُجَّةٌ على الله.
(1 - 6) خداوند متعال برای زنده شدن پس از مرگ، و جزا یافتن در برابر اعمال، به فرشتگانی سوگند خورده است که پیام آور خوشی و خوبی هستند، و آنان فرشتگانی میباشند که خداوند آنان را به منظور اجرای امور تقدیری و شرعی و تدبیر جهان و انزال وحی بر پیامبرانش روانه میکند. (
﴿وَٱلۡمُرۡسَلَٰتِ عُرۡفٗا﴾) یعنی فرشتگانی که با خوبی و حکمت و مصلحت فرستاده شدهاند، نه برای امور بد و بیهوده.
(2) (
﴿فَٱلۡعَٰصِفَٰتِ عَصۡفٗا﴾) [خداوند به
«عاصفات» هم سوگند یاد میکند] و آن فرشتگانی هستند که خداوند آنها را میفرستد. آنان را در انجام دادن اوامر خودش، به سرعتی مانند سرعت تندباد توصیف کرده است. یا منظور از
«عاصفات» بادهای شدیدی است که به سرعت میوزند. (
﴿وَٱلنَّٰشِرَٰتِ نَشۡرٗا﴾) نیز به
«ناشرات» قسم میخورد، احتمال دارد که منظور فرشتگانی باشند که آنچه را باید پراکنده نمایند، پراکنده میکنند. و احتمال دارد که منظور ابرهایی باشد که خداوند به وسیلۀ آنها زمین را پس از پژمردنش زنده میگرداند. (
﴿فَٱلۡمُلۡقِيَٰتِ ذِكۡرًا﴾) نیز به
«ملقیات» قسم یاد میکند، و آن فرشتگانی هستند که شریفترین فرمانها را فرود میآورند؛ پندی که خداوند به وسیلۀ آن بر بندگانش رحم مینماید، و به وسیلۀ آن منافع و مصالح بندگان را به آنها تذکر میدهد، و این پند را فرشتگان بر پیامبران فرود میآورند. (
﴿عُذۡرًا أَوۡ نُذۡرًا﴾) برای اتمام حجت و رفع عذر و یا برای بیم دادن مردم. مردم را از هراسهایی که در پیش دارند میترسانند، و عذری برایشان نخواهند گذاشت، آنگاه مردم حجتی بر خداوند نخواهند داشت.
#
{7} {إنَّما توعَدون}: من البعث والجزاء على الأعمال {لَواقِعٌ}؛ أي: متحتِّم وقوعه من غير شكٍّ ولا ارتياب.
(7) (
﴿إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَوَٰقِعٞ﴾) زنده شدن پس از مرگ و جزای اعمال که به آن وعده داده میشوید، قطعاً به وقوع خواهد پیوست و شکی در آمدن آن نیست.
#
{8 ـ 14} فإذا وقع؛ حصل من التغيُّر للعالم والأهوال الشَّديدة ما يزعج القلوبَ وتشتدُّ له الكروب فتنطمس النُّجوم؛ أي: تتناثر وتزول عن أماكِنِها، وتُنْسَفُ الجبال، فتكون كالهباء المنثور، وتكون هي والأرض قاعاً صفصفاً، لا ترى فيها عوجاً ولا أمتاً، وذلك اليوم هو اليوم الذي {أُقِّتَتْ} فيه الرسل، وأجِّلَتْ للحكم بينها وبين أممها، ولهذا قال: {لأيِّ يوم أجِّلَتْ}: استفهامٌ للتعظيم والتفخيم والتهويل، ثم أجاب بقوله: {ليوم الفصل}؛ أي: بين الخلائق بعضهم من بعض، وحساب كلٍّ منهم منفرداً.
(8 - 14) و هنگامی که رخ دهد، تغییرات و هولهای سختی جهان را در بر میگیرد که دلها را پریشان مینماید، و مردم به شدّت اندوهگین میشوند. پس ستارگان پراکنده میشوند و از مدار خود خارج میشوند وَإِذَا ٱلسَّمَآءُ فُرِجَتۡ و کوهها نابود میگردند و چون گرد و غبار به هوا پراکنده میشوند، و کوهها و زمین به میدانی صاف و هموار که هیچ فراز و نشیبی در آن نیست تبدیل میگردند. این همان روزی است که پیامبران در آن روز گرد آورده شده و پس انداخته میشوند تا میان آنها و امتهایشان حکم و داوری شود.
بنابراین فرمود: (
﴿لِأَيِّ يَوۡمٍ أُجِّلَتۡ﴾) برای چه روزی پس انداخته و در نظر گرفته شدهاند؟
[دراینجا] استفهام برای تعظیم است. سپس پاسخ داد که (
﴿لِيَوۡمِ ٱلۡفَصۡلِ﴾) برای روز داوری میان مردم، و جدا کردن برخی از برخی دیگر، و حسابرسی هرکدام از آنان به صورت انفرادی. وَمَآ أَدۡرَىٰكَ مَا يَوۡمُ ٱلۡفَصۡلِ
#
{15} ثم توعَّد المكذِّب بهذا اليوم، فقال: {ويلٌ يومئذٍ للمكذِّبينَ}؛ أي: يا حسرتهم وشدَّة عذابهم وسوءَ منقلبهم، أخبرهم الله وأقسم لهم فلم يصدقوه؛ فلذلك استحقُّوا العقوبة البليغةَ.
(15) سپس کسی را تهدید کرد که این روز را تکذیب میکند و فرمود: (
﴿وَيۡلٞ يَوۡمَئِذٖ لِّلۡمُكَذِّبِينَ﴾) وای برای تکذیبکنندگان، و وای بر شدت عذاب و سرانجام بدشان! خداوند به آنها خبر داد و برایشان سوگند خورد، اما آن را تصدیق نکردند؛ بنابراین سزاوار مجازات تند و سخت گشتند.
{أَلَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلِينَ (16) ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرِينَ (17) كَذَلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِينَ (18) وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ (19)}.
أَلَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلِينَ آيا اوليان را هلاک نکرده ايم ،
ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرِينَ و آخريان را نيز از پي آنها نمي بريم ?
كَذَلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِينَ با مجرمان چنين رفتار مي کنيم
وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ در آن روز واي بر تکذيب کنندگان
#
{16 ـ 19} أي: أما أهلكنا المكذِّبين السابقين، ثم نتبعهم بإهلاك من كَذَّب من الآخرين، وهذه سنَّتُه السابقة واللاحقة في كلِّ مجرم، لا بدَّ من عقابه ، فلِمَ لا تعتبرون بما ترون وتسمعون؟! {ويلٌ يومئذٍ للمكذِّبين}: بعدما شاهدوا من الآيات البينات والعقوباتِ والمَثُلات.
(16 - 19) مگر ما تکذیبکنندگانِ پیشین را هلاک نساختهایم؟! سپس از پسینیان، هرکس که تکذیب کند او را هلاک خواهیم کرد. و این سنت گذشته و آینده در مورد هر گناهکاری است که باید سزا داده شود. پس چرا از آنچه میبینید و میشنوید، عبرت نمیگیرید؟ (
﴿وَيۡلٞ يَوۡمَئِذٖ لِّلۡمُكَذِّبِينَ﴾) در آن روز وای به حال کسانی که بعد از آنکه آیات روشنگر و بلاها و عذابها را دیدند تکذیب کردند.
{أَلَمْ نَخْلُقْكُمْ مِنْ مَاءٍ مَهِينٍ (20) فَجَعَلْنَاهُ فِي قَرَارٍ مَكِينٍ (21) إِلَى قَدَرٍ مَعْلُومٍ (22) فَقَدَرْنَا فَنِعْمَ الْقَادِرُونَ (23) وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ (24)}.
أَلَمْ نَخْلُقكُّم مِّن مَّاء مَّهِينٍ آيا شما را از آبي پست و بي مقدار نيافريده ايم ?
فَجَعَلْنَاهُ فِي قَرَارٍ مَّكِينٍ و آن را در، جايگاهي استوار قرار نداديم ،
إِلَى قَدَرٍ مَّعْلُومٍ تا زماني معين ?
فَقَدَرْنَا فَنِعْمَ الْقَادِرُونَ پس ما توانا بوديم و نيک توانا بوديم
وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ در آن روز واي بر تکذيب کنندگان
#
{20 ـ 24} أي: أما خلقناكم أيُّها الآدميُّون {من ماءٍ مَهينٍ}؛ أي: في غاية الحقارة، خرج من بين الصُّلب والتَّرائب، حتى جعله الله {في قرارٍ مَكينٍ}: وهو الرحم به يستقرُّ وينمو، {إلى قدرٍ معلومٍ}: ووقتٍ مقدَّرٍ. {فقَدَرْنا}؛ أي: قدَّرْنا ودَبَّرْنا ذلك الجنين في تلك الظُّلمات، ونقلناه من النُّطفة إلى العلقة إلى المضغة إلى أن جعله الله جسداً و نفخ فيه الروح، ومنهم من يموت قبل ذلك. {فنعم القادِرونَ}؛ يعني بذلك نفسه المقدَّسة؛ لأنَّ قَدَرَه تابعٌ لحكمته موافقٌ للحمد. {ويلٌ يومئذٍ للمكذِّبينَ}، [بعد ما بَيَّن اللهُ لهم الآياتِ وأراهم العبَر والبيِّناتِ].
(20 - 24) (
﴿أَلَمۡ نَخۡلُقكُّم مِّن مَّآءٖ مَّهِينٖ﴾) آیا ما شما انسانها را از آبی ناچیز که بسیار بیارزش و ناچیز است و از کمرها و سینهها بیرون میآید نیافریدهایم؟! سپس خداوند آن را (
﴿فَجَعَلۡنَٰهُ فِي قَرَارٖ مَّكِينٍ﴾) در جایگاهی استوار که رحم است قرار میدهد و در آن جای میگیرد و رشد میکند. (
﴿إِلَىٰ قَدَرٖ مَّعۡلُومٖ﴾) تا مدّت زمانی مشخص و وقتی معین. (
﴿فَقَدَرۡنَا﴾) این جنین را در میان آن همه تاریکیها سامان دادیم و آن را از نطفه به خون بستهای تبدیل نمودیم و خون بسته را به تکه گوشتی درآوردیم تا این که خداوند آن را به جسمی تبدیل کرد و روح را در آن دمید. و کسانی هستند که قبل از
[رسیدن به] این
[مراحل] میمیرند. (
﴿فَنِعۡمَ ٱلۡقَٰدِرُونَ﴾) و چه نیک سامان دهیم. پروردگار میگوید که خداوند چقدر تواناست و چه نیک سامان میدهد! چون سامان دادن او تابع حکمتش میباشد و قابل ستایش است. (
﴿وَيۡلٞ يَوۡمَئِذٖ لِّلۡمُكَذِّبِينَ﴾) در آن روز وای به حال کسانی که پس از تبیین آیات توسط الله برای آنها و نشان دادن پندها و نشانهها، تکذیب کردند.
{أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ كِفَاتًا (25) أَحْيَاءً وَأَمْوَاتًا (26) وَجَعَلْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ شَامِخَاتٍ وَأَسْقَيْنَاكُمْ مَاءً فُرَاتًا (27) وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ (28)}.
أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ كِفَاتًا آيا زمين را جايگاهي نساختيم ،
أَحْيَاء وَأَمْوَاتًا براي زندگان و مردگان ?
وَجَعَلْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ شَامِخَاتٍ وَأَسْقَيْنَاكُم مَّاء فُرَاتًا در آن کوههاي بلند پديد آورديم و از آبي گوارا سيرابتان ساختيم
وَيْلٌ يوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ در آن روز واي بر تکذيب کنندگان
#
{25 ـ 28} أي: أما مَنَنَّا عليكم وأنعمنا بتسخير الأرض لمصالحكم فجعلناها {كفاتاً}: لكم، {أحياءً}: في الدور، {وأمواتاً}: في القبور؛ فكما أنَّ الدور والقصور من نعم الله على عباده ومنَّته؛ فكذلك القبور رحمة في حقِّهم وسترٌ لهم عن كون أجسادهم باديةً للسِّباع وغيرها. {وجعلنا فيها رواسيَ}؛ أي: جبالاً ترسي الأرض لئلاَّ تميدَ بأهلها، فثبَّتها الله بالجبال الراسيات الشامخات؛ أي: الطوال العراض. {وأسْقَيْناكم ماءً فُراتاً}؛ أي: عذباً زلالاً؛ قال تعالى: {أفرأيْتُم الماءَ الذي تشربونَ. أأنتُم أنزَلْتُموه من المُزْنِ أمْ نحنُ المنزِلونَ. لو نشاءُ جعلناه أُجاجاً فلولا تَشْكُرونَ}. {ويلٌ يومئذٍ للمكذِّبين}: مع ما أراهم الله من النعم التي انفرد بها، واختصَّهم بها فقابلوها بالتكذيب.
(25 - 28) آیا بر شما منت نگذاردهایم و با مسخر کردن زمین برای دستیابی به منافعتان به شما انعام نکردهایم؟! زمین را چنان ساختهایم که همۀ شما را فرا میگیرد. (
﴿أَحۡيَآءٗ وَأَمۡوَٰتٗا﴾) زندگان بر آن خانه میسازند و در آن زندگی مینمایند و مردگان در آن دفن میشوند و زمین همه را فرامیگیرد. پس همانطور که خانهها و کاخها از نعمتها و منّتهای خداوند بر بندگانش میباشد همچنین قبرها رحمت و لطفی است در حق آنها و آنان را از این که جسدهایشان بیرون افتاده شود و درندگان آن را بخورند میپوشاند. (
﴿وَجَعَلۡنَا فِيهَا رَوَٰسِيَ﴾) و در آنجا کوههای بلند قرار دادیم تا زمین محکم گردد و تکان نخورد. پس خداوند زمین را با کوههای محکم و بلند و طولانی و پایدار ثبات بخشیده است. (
﴿وَأَسۡقَيۡنَٰكُم مَّآءٗ فُرَاتٗا﴾) و به شما آبی شیرین و گوارا نوشاندیم.
خداوند متعال میفرماید: ﴿أَفَرَءَيۡتُمُ ٱلۡمَآءَ ٱلَّذِي تَشۡرَبُونَ ءَأَنتُمۡ أَنزَلۡتُمُوهُ مِنَ ٱلۡمُزۡنِ أَمۡ نَحۡنُ ٱلۡمُنزِلُونَ لَوۡ نَشَآءُ جَعَلۡنَٰهُ أُجَاجٗا فَلَوۡلَا تَشۡكُرُونَ﴾ آیا آبی را که مینوشید دیدهاید؟ آیا شما آن را از ابرها نازل کردهاید یا ما نازلکننده هستیم؟ اگر آن را تلخ و ناگوار قرار دهیم چکار میکنید؟ پس چرا سپاس نمیگزارید! (
﴿وَيۡلٞ يَوۡمَئِذٖ لِّلۡمُكَذِّبِينَ﴾) وای در آن روز به حال تکذیبکنندگان؛ آنهایی که خداوند نعمتهای ویژۀ خود را به آنان نمایاند و به آنان اختصاص داد. اما آنان آن نعمتها را تکذیب نمودند.
{انْطَلِقُوا إِلَى مَا كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ (29) انْطَلِقُوا إِلَى ظِلٍّ ذِي ثَلَاثِ شُعَبٍ (30) لَا ظَلِيلٍ وَلَا يُغْنِي مِنَ اللَّهَبِ (31) إِنَّهَا تَرْمِي بِشَرَرٍ كَالْقَصْرِ (32) كَأَنَّهُ جِمَالَتٌ صُفْرٌ (33) وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ (34)}.
انطَلِقُوا إِلَى مَا كُنتُم بِهِ تُكَذِّبُونَ به سوي آنچه دروغش مي شمرديد به راه افتيد
انطَلِقُوا إِلَى ظِلٍّ ذِي ثَلَاثِ شُعَبٍ به سوي آن دود سه شعبه به راه افتيد ،
لَا ظَلِيلٍ وَلَا يُغْنِي مِنَ اللَّهَبِ که نه از آسيبتان نگه دارد و،
نه دفع آن شعله کند :
إِنَّهَا تَرْمِي بِشَرَرٍ كَالْقَصْرِ و جهنم شعله هايي مي افکند هر يک به بلندي کاخي عظيم ،
كَأَنَّهُ جِمَالَتٌ صُفْرٌ گويي که اشتراني زرد گونند
وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ در آن روز واي بر تکذيب کنندگان
#
{29 ـ 34} هذا من الويل الذي أُعِدَّ للمجرمين المكذِّبين أنْ يقال لهم يوم القيامةِ: {انطَلِقوا إلى ما كُنتُم به تكذِّبونَ}: ثم فسَّر ذلك بقوله: {انطَلِقوا إلى ظِلٍّ ذي ثلاثٍ شُعَبٍ}؛ أي: إلى ظلِّ نار جهنَّم التي تتمايز في خلاله ثلاث شعب؛ أي: قطع من النار تتعاوره وتتناوبه وتجتمع به. {لا ظليلٍ}: ذلك الظلُّ؛ أي: لا راحة فيه ولا طمأنينة، {ولا يُغْني}: من مَكَثَ فيه {من اللَّهب}: بل اللهب قد أحاط به يمنةً ويسرةً ومن كلِّ جانب؛ كما قال تعالى: {لهم من فوقهم ظُلَلٌ من النار ومن تحتِهِم ظُلَلٌ}، {لهم من جَهنَّمَ مهادٌ ومن فوقِهِم غواشٍ وكذلك نجزي الظَّالمينَ}.
ثم ذكر عِظَمَ شرر النار الدالِّ على عظمها وفظاعتها وسوء منظرها، فقال: {إنها تَرْمي بشررٍ كالقَصْر. كأنَّه جِمالةٌ صُفْرٌ}: وهي السود التي تضرِب إلى لونٍ فيه صفرة، وهذا يدلُّ على أن النار مظلمة لهبها وجمرها وشررها، وأنها سوداءُ كريهةُ المنظر شديدةُ الحرارة؛ نسأل الله العافية منها، ومن الأعمال المقرِّبة منها. {ويلٌ يومئذٍ للمكذِّبين}.
(29 - 34) این هلاکت و نابودی برای مجرمان تکذیبکننده آماده شده است،
و روز قیامت به آنها گفته میشود: (
﴿ٱنطَلِقُوٓاْ إِلَىٰ مَا كُنتُم بِهِۦ تُكَذِّبُونَ﴾) بروید به سوی آنچه که آن را دروغ میانگاشتید.
[سپس این را با آیه بعدی تفسیر کرد و فرمود:] بروید به سوی سایۀ دوزخ که به سه شاخه و قطعه تقسیم میگردد، و هر شاخه، بخشی از آتش، را تشکیل میدهد. این سه شاخه از آتش به نوبت به سوی بدنش نشانه میروند و آن را میسوزانند. (
﴿لَّا ظَلِيلٖ وَلَا يُغۡنِي مِنَ ٱللَّهَبِ﴾) این سایه هیچ آسایش و آرامشی ندارد، و حرارت آتش را باز نمیدارد. شعلۀ آتش از چپ و راست و از هر سو آن را احاطه کرده است.
همانطور که خداوند متعال میفرماید: ﴿لَهُم مِّن فَوۡقِهِمۡ ظُلَلٞ مِّنَ ٱلنَّارِ وَمِن تَحۡتِهِمۡ ظُلَلٞ﴾ آنان از بالا سایههایی از آتش دارند، و از زیر هم سایههایی از آتش دارند.
﴿لَهُم مِّن جَهَنَّمَ مِهَادٞ وَمِن فَوۡقِهِمۡ غَوَاشٖۚ وَكَذَٰلِكَ نَجۡزِي ٱلظَّٰلِمِينَ﴾ آنان از جهنم بستری دارند، و از بالایشان بالاپوشی از دوزخ دارند، و این گونه ستمکاران را سزا میدهیم. سپس بزرگی آتشپاره را بیان کرد که بر بزرگی و شدت و منظرۀ وحشتناک آن دلالت مینماید.
پس فرمود: (
﴿إِنَّهَا تَرۡمِي بِشَرَرٖ كَٱلۡقَصۡرِ كَأَنَّهُۥ جِمَٰلَتٞ صُفۡرٞ﴾) جهنم آتشپارههایی بیرون میاندازد که انگار کاخهایی افراشته هستند، آتشپارههایی که انگار شتران سیاهِ مایل به زرد هستند. و این دلالت مینماید که دوزخ تاریک است، و شعله و آتشپارههایش سیاه است، و منظرۀ بد و زشتی دارد، و به شدت داغ و گرم است. از خداوند میخواهیم که ما را از دوزخ و از کارهایی که انسان را به آن نزدیک میکند نجات دهد. (
﴿وَيۡلٞ يَوۡمَئِذٖ لِّلۡمُكَذِّبِينَ﴾) وای در آن روز بر تکذیبکنندگان.
{هَذَا يَوْمُ لَا يَنْطِقُونَ (35) وَلَا يُؤْذَنُ لَهُمْ فَيَعْتَذِرُونَ (36) وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ (37) هَذَا يَوْمُ الْفَصْلِ جَمَعْنَاكُمْ وَالْأَوَّلِينَ (38) فَإِنْ كَانَ لَكُمْ كَيْدٌ فَكِيدُونِ (39) وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ (40)}.
هَذَا يَوْمُ لَا يَنطِقُونَ اين روزي است که کس سخن نگويد
وَلَا يُؤْذَنُ لَهُمْ فَيَعْتَذِرُونَ آنها را رخصت ندهند تا پوزش خواهند
وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ در آن روز واي بر تکذيب کنندگان
هَذَا يَوْمُ الْفَصْلِ جَمَعْنَاكُمْ وَالْأَوَّلِينَ اين روز روز فصل است که شما و پيشينيانتان را گرد مي آوريم
فَإِن كَانَ لَكُمْ كَيْدٌ فَكِيدُونِ پس اگر حيلتي داريد به کار بريد
وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ در آن روز واي بر تکذيب کنندگان
#
{35 ـ 37} أي: هذا اليوم العظيم الشَّديد على المكذِّبين، لا ينطِقون فيه من الخوف والوَجَل الشديد، {ولا يُؤْذَنُ لهم فيعتَذِرون}؛ أي: لا تُقبل معذرتُهم ولو اعتذروا. {فيومئذٍ لا ينفع الذينَ ظَلَموا معذِرَتُهم ولا هم يُسْتَعْتَبونَ}.
(35 - 37) (
﴿هَٰذَا يَوۡمُ لَا يَنطِقُونَ﴾) یعنی تکذیبکنندگان در این روز سخت و دشوار از ترس و هراس سخنی نمیگویند. (
﴿وَلَا يُؤۡذَنُ لَهُمۡ فَيَعۡتَذِرُونَ﴾) و معذرت خواستن و پوزش طلبیدن آنها پذیرفته نمیگردد.
﴿فَيَوۡمَئِذٖ لَّا يَنفَعُ ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ مَعۡذِرَتُهُمۡ وَلَا هُمۡ يُسۡتَعۡتَبُونَ﴾ پس امروز پوزش طلبیدن ستمکاران به آنان سود نمیبخشد، و از آنها خواسته نمیشود تا خداوند را خشنود گردانند. (
﴿وَيۡلٞ يَوۡمَئِذٖ لِّلۡمُكَذِّبِينَ﴾) وای در آن روز بر تکذیبکنندگان.
#
{38 ـ 40} {هذا يومُ الفصل جَمَعْناكم والأوَّلينَ}: لنفصل بينَكم ونحكُمَ بين الخلائق. {فإن كانَ لكم كيدٌ}: تقدِرون على الخروج عن ملكي وتَنْجونَ به من عذابي، {فكيدونِ}؛ أي: ليس لكم قدرةٌ ولا سلطانٌ؛ كما قال تعالى: {يا معشرَ الجنِّ والإنسِ إنِ اسْتَطَعْتُم أن تنفُذوا من أقطارِ السمواتِ والأرضِ فانفُذوا، لا تَنفُذون إلاَّ بسلطانٍ}؛ ففي ذلك اليوم تبطُل حيل الظالمين، ويضمحلُّ مكرُهم وكيدُهم ويستسلمون لعذابِ الله، ويبين لهم كذِبُهم في تكذيبهم. {ويلٌ يومئذٍ للمكذِّبين}.
(38 - 40) (
﴿هَٰذَا يَوۡمُ ٱلۡفَصۡلِۖ جَمَعۡنَٰكُمۡ وَٱلۡأَوَّلِينَ﴾) این، روزِ داوری است که شما را به پیشینیان گرد آوردهایم تا میان شما و مردم داوری گردد. (
﴿فَإِن كَانَ لَكُمۡ كَيۡدٞ﴾) پس اگر نیرنگ و چارهای دارید و میتوانید از گسترۀ فرمانرواییام بیرون روید و از عذاب من نجات یابید، (
﴿فَكِيدُونِ﴾) پس چاره بیندیشید و نیرنگ ورزید؛ یعنی توان و قدرتی ندارید.
همانطور که خداوند متعال میفرماید: ﴿يَٰمَعۡشَرَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِ إِنِ ٱسۡتَطَعۡتُمۡ أَن تَنفُذُواْ مِنۡ أَقۡطَارِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ فَٱنفُذُواْۚ لَا تَنفُذُونَ إِلَّا بِسُلۡطَٰنٖ﴾ ای گروه جن و انس! اگر میتوانید از کنارههای آسمانها و زمین بگذرید، پس بگذرید، جز به توانایی نمیگذرید. پس در این روز حیلهها و چارههای ستمگران، باطل و نابود میگردد، و تسلیم عذاب خدا میشوند، و دروغ و تکذیب آنها برایشان روشن میگردد. وای در آن روز بر تکذیبکنندگان.
{إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي ظِلَالٍ وَعُيُونٍ (41) وَفَوَاكِهَ مِمَّا يَشْتَهُونَ (42) كُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِيئًا بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (43) إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ (44) وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ (45)}.
إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي ظِلَالٍ وَعُيُونٍ پرهيزگاران در سايه ها و کنار چشمه سارانند ،
وَفَوَاكِهَ مِمَّا يَشْتَهُونَ با هر ميوه اي که ، آرزو کنند
كُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِيئًا بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ به پاداش کارهايي که مي کرده ايد بخوريد و بياشاميد ، شما را گوارا باد
إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنينَ ما نيکوکاران را اينچنين پاداش مي دهيم
وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ در آن روز واي بر تکذيب کنندگان
#
{41 ـ 45} لمَّا ذكر عقوبة المكذِّبين؛ ذكر مثوبة المحسنين، فقال: {إنَّ المتَّقين}؛ أي: للتكذيب، المتَّصفين بالتَّصديق في أقوالهم وأفعالهم وأعمالهم، ولا يكونون كذلك إلاَّ بأدائهم الواجبات وتركهم المحرَّمات، {في ظلالٍ}: من كثرة الأشجار المتنوِّعة الزاهرة البهيَّة، {وعيونٍ}: جاريةٍ من السلسبيل والرحيق وغيرهما، {وفواكهَ ممَّا يشتهونَ}؛ أي: من خيار الفواكه وأطيبها ، ويقال لهم: {كُلوا واشْرَبوا}: من المآكل الشهيَّة والأشربة اللَّذيذة، {هنيئاً}؛ أي: من غير منغِّص ولا مكدِّر، ولا يتمُّ هناؤه حتى يسلمَ الطعام والشرابُ من كلِّ آفةٍ ونقصٍ، وحتى يجزموا أنَّه غيرُ منقطع ولا زائل؛ {بما كنتُم تعملونَ}: فأعمالكم هي السبب الموصل لكم إلى جنَّات النعيم المقيم، وهكذا كلُّ من أحسن في عبادة الله وأحسن إلى عباد الله، ولهذا قال: {إنَّا كذلك نجزي المحسِنينَ. ويلٌ يومئذٍ للمكذِّبين}: ولو لم يكن من هذا الويل إلاَّ فوات هذا النعيم؛ لكفى به حزناً وحرماناً.
(41 - 45) وقتی عقوبت و سزای تکذیبکنندگان را بیان کرد،
پاداش نیکوکاران را نیز بیان نمود و فرمود: (
﴿إِنَّ ٱلۡمُتَّقِينَ﴾) بیگمان، کسانی که از تکذیب پرهیز کردهاند و گفتهها وکارها و اعمالشان متصف به پرهیزگاری و تصدیق است ـ و آنها جز با ادای واجبات و ترک محرمات متصف به تصدیق نخواهند بودـ (
﴿فِي ظِلَٰلٖ وَعُيُونٖ﴾) در میان درختان متنوع و سایهسار و سرسبز و با طراوت و چشمهسارانی دیدنی هستند که از چشمۀ سلسبیل و رحیق سرچشمه میگیرند. (
﴿وَفَوَٰكِهَ مِمَّا يَشۡتَهُونَ﴾) و بهترین و پاکیزهترین میوههایی که دلخواه آنان است.
و به آنان گفته میشود: (
﴿كُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ﴾) از بهترین و پاکیزهترین خوراکیها و نوشیدنیها گوارا بخورید و بیاشامید. و زمانی خوراک و نوشیدنی گوارا میشود که از هر آفت و نقصی سالم باشد، و یقین کنند که این میوهها قطع نمیگردد و تمام نمیشود. (
﴿بِمَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ﴾) به پاداش کارهایی که میکردهاید. پس اعمالتان سبب رسیدن شما به باغهای پر ناز و نعمت بهشت است. و این گونه هرکس که عبادت خداوند را به خوبی انجام دهد و با بندگان خدا نیکی کند،
[از سوی خدا پاداش مییابد.] بنابراین فرمود: (
﴿إِنَّا كَذَٰلِكَ نَجۡزِي ٱلۡمُحۡسِنِينَ وَيۡلٞ يَوۡمَئِذٖ لِّلۡمُكَذِّبِينَ﴾) ما بدینسان نیکوکاران را پاداش میدهیم. وای امروز به حال تکذیبکنندگان. و اگر این هلاکت فقط به معنی از دست دادن نعمتها باشد، محرومیت و اندوهی کافی برای آنان به حساب میآید. وای امروز به حال تکذیبکنندگان. و اگر این هلاکت فقط به معنی از دست دادن نعمتها باشد، محرومیت و اندوهی کافی برای آنان به حساب میآید.
{كُلُوا وَتَمَتَّعُوا قَلِيلًا إِنَّكُمْ مُجْرِمُونَ (46) وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ (47) وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ ارْكَعُوا لَا يَرْكَعُونَ (48) وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ (49) فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ (50)}.
كُلُوا وَتَمَتَّعُوا قَلِيلًا إِنَّكُم مُّجْرِمُونَبخوريد و اندک بهره اي برگيريد ، که شما مجرمانيد.
وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ در آن روز واي بر تکذيب کنندگان
وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ ارْكَعُوا لَا يَرْكَعُونَ و چون گويندشان که رکوع کنيد ، رکوع نمي کنند
وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ در آن روز واي بر تکذيب کنندگان
فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ پس از قرآن به کدام سخن ايمان مي آورند ?
#
{46 ـ 50} هذا تهديدٌ ووعيدٌ للمكذِّبين أنَّهم وإن أكلوا في الدُّنيا وشربوا وتمتَّعوا باللَّذَّات وغفلوا عن القُرُبات؛ فإنَّهم مجرمون يستحقُّون ما يستحقُّه المجرمون، فتنقطع عنهم اللَّذَّات، وتبقى عليهم التَّبِعات. ومن إجرامهم أنَّهم إذا أمِروا بالصَّلاة التي هي أشرف العبادات، و {قيل لهم اركعوا}: امتنعوا من ذلك؛ فأيُّ إجرام فوق هذا؟ وأيُّ تكذيب يزيد على هذا؟ {ويلٌ يومئذٍ للمكذِّبين}: ومن الويل عليهم أنَّهم تنسدُّ عنهم أبواب التوفيق ويُحْرَمون كلَّ خيرٍ؛ فإنَّهم إذا كذَّبوا هذا القرآن الذي هو أعلى مراتب الصدق واليقين على الإطلاق؛ {فبأيِّ حديثٍ بعدَه يؤمنونَ}: أبالباطل الذي هو كاسمه لا يقوم عليه شبهةٌ فضلاً عن الدليل؟ أم بكلام مشركٍ كذَّابٍ أفَّاكٍ مبينٍ؟ فليس بعد النُّور المبين إلاَّ دياجي الظلمات، ولا بعد الصدق الذي قامت الأدلة والبراهين القاطعة إلاَّ الإفك الصراح والكذب المبينُ الذي لا يَليقُ إلاَّ بمن يناسبه؛ فتبًّا لهم ما أعماهم! وويحاً لهم ما أخسرهم وأشقاهم! نسأل الله العفو والعافية؛ إنَّه جوادٌ كريمٌ.
(46 - 50) این تهدید و هشداری است برای تکذیبکنندگان. آنها گرچه در دنیا خوردند و نوشیدند، و از لذتها بهرهمند گشتند، و از عبادتها غافل شدند، اما آنها گناهکارند و مستحق کیفری هستند که مجرمان سزاوار آن میباشند. پس لذتهایشان تمام میشود، و آثار کارهایشان باقی میماند.
از جمله بزهکاری آنان این است که هرگاه به نماز ـ که مهمترین و شریفترین عبادت است ـ امر شوند و به آنها گفته شود: (
﴿ٱرۡكَعُواْ﴾) رکوع کنید، از نماز خواندن امتناع میورزند. پس چه جرم و گناهی بالاتر از این وجود دارد؟ و چه تکذیبی میتواند از این بیشتر و افزونتر باشد؟! (
﴿وَيۡلٞ يَوۡمَئِذٖ لِّلۡمُكَذِّبِينَ﴾) از جمله هلاکتی که آنها بدان گرفتار میشوند، این است که درهای توفیق به رویشان بسته میگردد، و از هر خیر و خوبی محروم میشوند؛ زیرا آنها در جایی که این قرآن را که به طور مطلق بالاترین مراتب صدق و یقین است تکذیب کنند (
﴿فَبِأَيِّ حَدِيثِۢ بَعۡدَهُۥ يُؤۡمِنُونَ﴾) پس بعد از قرآن به کدام سخن ایمان میآورند؟ آیا به باطل ایمان میآورند که بیپایه است و حتی بر شبههای استوار نمیباشد گذشته از اینکه بر پایۀ دلیلی باشد؟ یا به سخن مشرک دروغگویی ایمان میآورند؟! پس بعد از نور آشکار جز تاریکی چیزی نیست، و بعد از تصدیقی که دلایل و حجتهای قاطع بر صحت آن وارد شده جز افترای صریح و دروغی روشن وجود ندارد، و فقط سزاوار کسی است که همشأن آن است. پس هلاک شوند آنها چقدر کور و نابینا هستند! و وای بر آنها چقدر بدبخت و زیانکار میباشند! از خداوند عفو و عافیترا میخواهیم بیگمان او بخشندۀ بزرگوار است.
* * *